ضرب المثل های دزفولی

ضرب المثل های دزفولی

 

فرهنگ و ادب دزفولی همراه با طنز و ضرب المثل های شیرین قدیمی است که کم کم به فراموشی سپرده می شود به همین علت و جهت انتقال این فرهنگ اصیل به نسل جوان سعی کردیم اشاره ای هر چند کوتاه به ضرب المثل های دزفولی داشته باشیم.

 

” آردامَ بِختم،  آرد کُلَنَه اووختُم “

آرد هایم را الک کردم و آرد بیز را آویختم

– تمام کارهای زندگیم را انجام دادم و وظیفه و مسولیتی من تمام شد

 

” آمَه ، دامَه، اِیان دوامَه “

این باید باشد و غیر اینه، که این تنها دوای درد من است

– کنایه از فرد یکدنده ایست که با وجود مخالفت بقیه، اون نسبت به انتخاب خود اصرار دارد

 

” اَ خَل نِشِسَ خاکِشتَر “

از بد به بدتر گرفتار شدن

 

” اَ تِر  اُفتیدَه، اَ تَنبورَه نَم اُفتهَ “

از مال و حال افتاده، اما از فیس و افاده نمی افتد

 

” اَ دَر شَراقِن، اَ حوش هُراقِن “

از بیرون و ظاهر، مانند پرنده دارکوب خوش نما و خوش نقش، ولی در داخل خانه و خارج از دید مردم سوخته و بدبخت و بیچاره اند

– کنایه از افراد ظاهر نما

 

” اَر بِی نه بیدُمَه، اَما تو بِیّونَه دیدُمَه “

اگر عروس نبودم ولی اتاق عروسان را دیده ام

– کنایه از داشتن تجربه است

 

” اَر تَما مُنِ مُنونی، بُرو شیتَه بِکُن بیوَه نَمونی “

اگر به امید واهی ازدواج با منی، برو ازدواجت را بکن که بیوه نمانی

– کنایه از انتظار بیهوده است

 

” ار تو دولی،  مو بندِ دولُم “

اگر تو دولی ( که آب را از چاه به بالا می آوری ) من طناب دلو هستم

– کنایه از این است که من هم کمتر از تو نیستم

 

” اَ ری آیینه اَ پشت سیرمه “

پیش روت مانند آیینه صافه پشت سرت مانند سرمه چشم سیاهه

 

” از آن روزی که دنیانَ نهادِن، به هر کس هر چی لاقِش بید دادِن ”

از آن موقعی که خداوند دنیا را بنا نهاد، به تمام بندگان خودش بر اساس لیاقتی که بندگان از خودشون نشون دادن به آنها نعمت عطا نمود و بخشید. کنایه از اینکه هر چیزی که خداوند به انسانها داده بر اساس لیاقت اون شخص بوده است وگرنه خدا بین بندگان هیچ تفاوتی قائل نشده است

 

” اَ طاق اُفتید اَ تُرُم نَم اُفتَه “

از بلندی افتاده اما هنوز از ادعا نیفتاده

 

” اَ کُولِ شتر هم کژدم بِ زَنَش “

از روی شتر هم او را عقرب می زند

 

” اَ می کُلَ مُرغون هم کوسه بِ زَنَش “

از داخل لانه مرغها هم او را کوسه می زند

 

” اَ می گلا ، افتید می لیچا “

از داخل گل بیرون آمد ، داخل لجن افتاد.

کنایه از بدبختی و بیچارگی بیشتر فردی.

 

” او سِیو، گِی، نوبَه “

گی، تحریف شده (گَه) به معنی وقت و فرصت است، آسیاب به نوبت است

– مفهوم این ضرب المثل رعایت حق تقدم دیگران است

 

” ای بِندار، خیلی سقا کِپنیدَه ”

این راهی که شما تازه میخواهی آغاز کنی قبل از شما خیلیها طی نموده و رفتن و مشکلات مسیر را خیلی‌ها میدونن … شما یکدفعه فکر نکنی که اولین نفر هستی که تازه میخواهی دست به این کار بزنی

 

” ای خَر، ای بون نَم روُوَه “

این خر به این بام نمیرود

– کنایه از کار نا شدنی  و توقع بیجا داشتن از کسی، کاری نمی تواند انجام دهد

 

” ای شتر درِ خونی همه بخفته “

«این شتری است که درِ خانهٔ هر کسی می‌خوابد»

ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﻫﺮ شخصی از دنیا می‌رفت، ﺷﺘﺮ ‏(مانند ﺁﻣﺒﻮﻻﻧﺲ‌های ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ) به درِ خانهٔ او می‌بردند و آن شخص را بر آن شتر، سوار ﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺗﺎ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺣﻤﻞ ﻣﯽﻛﺮﺩﻧﺪ. از آن پس، عبارتِ «این شتری است که درِ خانهٔ هر کسی می‌خوابد»، برای مرگ و مردن اشخاص، مصطلح و به کار گرفته شد.

 

” بالا کوری تییَ سُرخی”

علاوه بر کوری، مرض چشم سرخی هم دارد

– معادل قوز بالا قوز

 

” باهِنده به بال، آدمیزاد به همت “

پیشرفت پرنده به پرواز و پیشرفت آدم به همت اوست

 

” بُوَوم زَنَم(بابام مرا می زند) اَ پُرخوری٬مارُم(مادرم) زنم  اَ کم خوری”

پدرم (بخاطر) از پر خوری کتکم می زند و مادرم از کم خوری

– در مورد بلاتکلیفی اینکه یکی انجام  کاری را منع  می کند  و دیگری به انجام دادن آن تشویق می کند.

 

” پختومو کوردوم، کَس نَبید؛ اومَم خوروم جا دَس نَبید ”

هنگامی که مشغول انجام دادن کارها و مقدمات آن بودم، هیچکس نبود که کمکم کنه ولی الان که همه چی پخته و آماده و مهیا شده چنان آدم ریخت روی دستم که جایی نموند برای خودم

 

” پَرِ خورَه، مِنجا بِخُفتهَ “

خیلی می خورد وسط هم می خوابد

– کنایه از اشخاص و افراد راحت طلب است.

 

” پرورَیدُم، نَخَوریدُم “

پروریدم اما نخوردم

– کنایه از کسی است که مدتها زحمت چیزی را بکشد ولی از آن استفاده نکند

 

” پیشِت بَندَه، پُشتِت خَندَه “

– کنایه از افراد ریاکار است که در پیش روی شاخص تعریف می کند و در پشت سرش خنده و استهزا و غیبت میکند

 

” پیشَ چو، آخِ هِلَه “

پیش از خوردن چوب داد و فریادش بلند میشود

– کنایه از آدم هایی است که قبل از آنکه مسئله پیش بیاید به اصطلاح، زمین و زمان را به هم می دوزد

 

” تا انار، كُنار گره، خَرزلَه بليط “

تا کی که درخت انار کنار بگیرد و خرزله بلوط (وقت گل ني)

 

” تشتِش اَبون اُفتیدَ “

– کنایه از این که آبرو و حیثیت او بر باد رفته است.

 

” ترات گربه تا در که دونه س “

تاخت کردن گربه تا نزدیک کاهدان است.

– معمولاً کاهدان محل مناسبی  برای جفت گیری گربه ها بوده  است گربه ی نر تا نزدیک کاهدان می تاخت و  بعد از نیرو می افتاد.

– کنایه از توانایی محدود بعضی افراد است.

 

” تندی مگو تحلی(تلخی) مَفم “

حرف تندی به کسی نزن که در جواب سخن تلخی از او نشنوی

 

” تو تِرنی، به مو لِرنی ؟ “

تو خطا می کنی و به من بر می گردانی ؟

– کنایه از افرادی است که خطاهای خود را به گردن دیگران می‌اندازد

 

” توُ، دِنگَ دی “

اتاق پر از دود است

– کنایه از فضایی مسموم و اوضاع درهم برهم است

 

” جایی خُفتَک که جات بُووَه “

جایی بخواب که جایت باشد، یعنی جایی برو که عزت و احترامی به تو بگذارند.

 

” جنگ بلبل غَضَبَه ، خارکِ سُوزش رُطبه “

شدیدترین دعوای بلبل قهر و خشم ساکت است،  مثل خوشه ی خرما که نرسیده ترین آنها  رطب رسیده و شیرین است .مثلی برای نرمی اخلاق و رفتار کسی که اخرین درجه خشمش هم شیرین است.

 

” چَشمِی کِه نَمبینَه دِلِی ماتم نَمگِره “

چشمی که نمی بیند دلی ماتم نمی گیرد.

 

” چه سی کر زَنی چه سی کور رَقصی “

فرقی ندارد برای شخص ناشنوا آهنگ بخوانی و یا جلو آدم کور برقصی

کنایه از کسی است که هیچ پند و نصحیتی در او تأثیر ندارد. از یک گوشی می شنود و از آن گوش در می کند.

 

“چه کور چه نا بلد “

آدم ناوارد مثل آدم کور است.

 

” چینق دونی نداره “

چینه دانی ندارد.

– کنایه از شخصی که راز نگهدار نیست.

 

” حصار، باغَه بِخوَره “

حصار باغ را خورده است، هزینه دیوار باغ بیشتر از ارزش خود باور است

 

” حفّی سَگون، قُرِی بَقون “

حف حف سگ ها، قار قار قورباغه ها

کنایه از جای خلوتی که صدای سگ ها و صدای قورباغه ها به گوش می رسد

 

” خَرَ مِی خَرَّ گِرُفتَ “

در مورد فردی به کار می رود که کاری را در زمان نامناسب انجام دهد.

 

” دردِی، عیب ترَقنیده بکنه = دردی بید، عیب ترقنیده بکورد “

جامه دریده ای، عیب پیراهن شکافته ای می کند.

– افراد خودخواه عیبهای زیاد خود را نمی بینند ولی عیب کم دیگران را می بینند

– مصداق حدیث پیامبر اکرم(ص) که می فرمایند:

خار را در چشم دیگران می بینند اما شاخه را در چشم خود نمی بینند.

 

” دسِ اِشکنیده، اَوالِ جونِ صحابشه ”

دستی که شکسته باشه چون نهایتاً جزیی از تمام بدن انسان است پس انسان مجبوره سختی های آنرا به جان بخرد و آن را با خودش حمل کند و رهایش نکند

 

” دِش دست مارسلیمون ، زنش پشتاق ایون “

یک چیزی را بده دست مادر سلیمان، آن را می زند در پیشانی ایوان

کنایه از بهانه دست کسی دادن است.

 

” دوش رفت و پری رفت؛ روز، روزِ امروزه “

دیروز و پریروز تمام شد و گذشته ها گذشته (و از فکرش بیا بیرون) و توی فکر امروز خودت باش

 

” دُونِش مَری  كَتِ حَج فَرجَ “

دهانش مانند کت حج فرج است.

– ضرب المثلی طنزآلود است که اشاره به گشادی دهان کسی می کند

– البته در معنای اصلی و مجاز(معنای دوم)، یعنی توبیخ کسی که حرف بیجا می زند و با بی ادبی قهقه می‌ زند و یا به طور بی ادبانه‌ای خمیازه می کشد.

 

” دیگی سُ 3 کوچون، ٬دیگلوزی سُ 3 کچونه “

 دیگی برای پخت هر غذا روی سه پایه گلی اجاق قرار می گیرد و دیگچه ای هم روی سه پایه گلی

– در گذشته برای پخت و پز، از اجاقهای گلی هیزم سوز که دارای سه تا پایه گلی بود استفاده می شد – حال دیگ چه بزرگ باشد چه کوچک همان سه پایه را لازم دارد٬یعنی کار چه کم باشد چه زیاد همان ابزار را می خواهد.

– مفهوم این ضرب المثل، حفظ تساوی و نداشتن برتری افراد به همدیگر است.

 

 ” سنگین بات سنجننت، سُبک مبات پشکننت “

سنگین و با وقار باش تا تو را با متانت بسنجند، سبک مباش تا تو را مثل کاه پخش کنند

 

” سی کسی میرات که سیت تو کنه “

برای کسی بمیر که برایت تب کند.

– مفهوم این ضرب المثل قدر شناسی است.

 

” شعبون پــِرپــِرك، رمضون درازه “

 ماه شعبان خيلي کوتاه است و تند مي گذرد ولي ماه رمضان چه دراز است!

 

” شو سیه گو سیه “

شب سیاه و گاو هم سیاه

– کنایه از کارهای نامعلوم  و دور از دید در وضعیت هرج و مرج

 

” شیطون نماز بُر “

کنایه از کسی است که وسط کار خیر وارد شده و آن را بهم می زند.

 

” عقله که نی جون در عذابه “

عقل که نباشد جان در عذاب است.

 

” فِگِر که میا قُشه  نهاش دسمال  بوزی بکنه “

بد بیاری که بیاید  نکبت هم (مانند دامادی که از حمام بیاورند) جلوی او به رقص و دستمال بازی میپردازد.

معادل ضرب المثل فارسی” زپلشک آید و زن زاید و مهمان زدر آید”

 

” قِصِّه خوتـَه فـَهم انچُون که قِصِّه مردمَ بفـَهمی “

حرف خودت را بفهم (بشنو)، آنجا که حرف مردم را می فهمی (می شنوی)

 

” کارمه با، مِزمَه(مزدم را) مَبا “

کارم را باشد و لو آنکه مزدی در آن نباشد

– کار بی مزد بهتر از بیکاری

 

” کم رَهییُم اَ پاپَتیمَ “

اگر ره سپاریم اندک است، به علّت پابرهنگی است

– کنایه از کسی است که امکانات در اختیار ندارد.

 

” گپته اوموز کچُکِت آمُختس “

فرزند بزرگت را بیاموز (و خوب تربیت کن) فرزند کوچکت خود می آموزد.

 

” گِندِی گوشت صد عیبَه پوش ” 

با یک تکه گوشت صد عیب را بپوش.(فربهی نازیبایی را جبران میکند)

 

” مال سر مال ِ رُووَه، باد زر جومه دِرده “

مال روی مال انباشته می شود باد هم زیر پیراهن پاره می رود.

– کنایه از اینست کسی که ثروت دارد ثروتش زیادتر شده و کسی که مال ندارد مرتب جیبش خالی تر می شود.

 

” مری پا مرغ خوَردَ “

مثل اینکه پای مرغ خورده

– کنایه از افرادی که یک جا نمی مانند. اغلب مواقع در گشت و گذارند

 

” مَری ترکِی عنار دسشه ” 

مثل اینکه ترکه انار در دستش میباشد( که با دست خالی برگشته است) در زمانهای گذشته گزمه ها و قراولها  برای کلاشی  با در دست داشتن  ترکه اناری به در خانه ها می رفتند و از آنها برنج  و روغن و حبوبات میخواستند و مردم نمیدادند از این جهت ترکه انار  ضرب المثلی شده است  برای با دست خالی برگشتن.

 

” مری سری پَرچِ خارییُم “

مثل این است که روی یک دسته خار نشسته ام

– کنایه از شخصی که اضطراب دارد

 

” مِهمون مِهمونَ نَتَرَه بینَه صاحُب خونَه دوتا شُونَه “

میهمان میهمان را نمی تواند ببیند، صاحب خانه هر دو را

 

” ناها خرون چه کَ وَنی، چه زحفرون ”

در حق انسانهایی که قدر ناشناس هستن چه خوبی و چه بدی، براشون فرقی نداره
چه‌خودت را براشون بکشی چه اصلاً محلشون نزاری(براش فرقی نمیکنه) – زحفرون = زعفران

 

” نه دَسِ هِشت دارُم ، نَه پا گُرخت “

نه دستِ هِشتن دارم و نه پایِ گریختن

نه قدرت دست برداشتن از این کار را دارم ، و نه قدرت فرار از آن

 

” نترم بینم ، نترم نبینم “

نمی توان ببینم، نمی توانم نبینم

کنایه از کسی که به صورت مجبور دیگران را تحمل کند.

 

” وا تو خوَشم نِی٬بی تو نم گِرَم جا ”   

با تو خوش نیستم و بی تو هم قرار و آرام  ندارم.

– کنایه از کسی که از بستگانش ناراحت است  ولی تحمل دوری  آنها را هم ندارد.

 

” هر که یه جا همه جا هر که همه جا هیچ جا “

از این شاخه به آن شاخه پریدن

 

” هر که دختری داره، گنج گوهری داره “

هر کسی که فرزند دختری دارد، دارای گنج و گوهر است.

 

” هر کیزِی اوِوی ، هر خوِنی خووِی “

هر کوزه‌ای آبی دارد و هر خانه‌ای خوابی

کنایه از این است که هیچ جایی مانند خانه و کاشانه خود آدم نیست

 

” هَمَچی به نِمِک، نِمِک به مِزَه “

همه چیز در حد اعتدال، نه بی نمک نه شور

 

” هَمَنَ هولی ای یه هُولِ مَهُولی “

همه هول محور یه دغدغه اساسی هستن فلانی دنبال یه چیز کوچیک و بی اهمیته

 

” همه دَمِش دَم نِی “

همیشه حالش یکسان نیست

– کنایه از افرادی که ناگهان تغییر رفتار می دهند

 

” هی گو جون خودم ، مگو جون بووم “

بگو جان خودم نگو جان پدرم

کنایه از فردی که به خودش اعتماد به نفس ندارد و همیشه چشمش به کمک پدرش و دیگران هست.

 

” یَ لو نمرسه ، دو لو دازه “

یک طرفه نمی رسد دو طرفه دراز است. کنایه از کار نسنجیده.

 

*********************************************************************************

 

آدمِ بد بختَ اَ میِ کَلِ مُرغُون کُوسه بِزَنَ  « آدم بدبخت را از داخل ظرف آبخوری مرغان کوسه میزند.» 

اَ گوز کویرهَ بایم بوسونی عمل میا ؟  « آیا توقع داری میوۀ، درخت کهور بادام درختی باشد ؟» 

اَ خروس ری بپوشه  یا اَ خروس ری بِگره « از خروس هم رو می پوشاند»

اُوشَ نِ وَگرنه شِنُوگرِخُوبِیَ   « آبش  نیست و گرنه شناگر ماهریست»

اَرخواجه به بونه ای دو نُونَه ، اَر خواجه به زیره ای دو نونه «چه خواجه بالا باشد چه پائین تنها دو نان هست» 

اَ کُهِ  بکن مَوَن بِجاش  « اگرازکوهی بکنی بجایش نگذاری کوه تمام می شود»

با تُو نَخشُم بی تُو نمگرم جا « با توخوش نیستم و بی تو هم آرامش ندارم »

بُتُل کشی به نقرگَژدُم ؟ « سوسک می کشی با نرخ گژدم»

پَخشهَ کوره پاشه بلند کورده گوه منه هم نعل کنه « پشۀ ریزه هم پاشه بلندکرده گوید مرا هم نعل کنید»  

بُزَ که اجل گره نونا چوپونه َ بخوره «بزی که مرگ رسیده، بزی است که غذای چوپان را بخورد» 

بُزَ که نی میشَ گویم عبد کریم  « وقتی بُز شیر ده نباشد به میش می گویم باکرامت»

بُز گر اَ  سرچشمه اُ  نمخوره  « بزکچل از سر چشمه آب نمی خورد»

بُز را غم جان باشد قصاب غم پی« بز در غم از دست دادن جانش است و قصاب در غم بدست نیاوردن پی»           

پیاز اَ سَر گَنده  بُوَه  « پیاز از سر می گندد»

پیل یا نثار دوس یا میخ تیه دشمن   « پول را یا خرچ دوست باید کرد، یا مایه زجر دشمن باید نمود» 

پیل سی روز تنگه، تفنگ سی روز جنگه « پس انداز برای روز تنگ دستی وتفنگ برای روز جنگ است.»

پیل نداره نون خِرَه ، سُو زیِ  بخوره گاشت کَنَه « پول ندارد تا با خرید نان و خوراکی خود سیر نماید، ترب می خورد تا با اروغ زدن ادای سیرها را در بیارد.»

تا گوسال گُو بوه  دل گاپون اُ  بُوه « تا گوساله ای گاوی بشود دل گاودار خون می گردد.»

تا عَنار کُنار گِرَه ، خَر زاله بلیطه « اگردرخت انار، میوه کُنار داد خرزهره هم بلوط می دهد.»

تُخ مُر به دونم اشکنی  « تخم مرغ در دهانم می شکنی»

تش زنده بونه کرخه « بالای کرخه آتش افروخته.»

تشتی تشتولوزه گوه ریت سیه « دیگ به ماهی تابه می گوید رویت سیاه»                              

ترید گربه تا تو که دونه « فرارگربه تا اُتاق کاهدان است. یعنی پناهگاه گربه کاهدان است.»

ترکه تا تره وا چَپَه«شاخۀ درخت تا ترو نرم است قابل پیچیدن است یعنی می شود از آن دایره ایساخت.»                               

جولهر جُومَشَه نی « بافنده پیراهن ندارد.»

چه علی خواجه، چه خواجه علی « علی خواجه با خواجه علی تفاوتی ندارند»     

خدا نه خره شاخ دها، نه بَقَه دندون «خدا به خر شاخ، وبه قورباغه دندان ندهاد.»

خرمنده بَندِرِ هِشّیه « خری خسته منتظر هوشی است.»    

عار داره اشاره بی عاری مناره «با حیا را اشاره ای کافی است، ولی بی حیا را فریاد  رو منار  هم نمی فهماند.»

کار دختر نکوردنش بختر «کار نکردن دختر بهتراست. یعنی همان بهتر که ناشی کاری نکند.»

کُو به کُو نَمرَسَه آدم به آدم برسَه « کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.» 

کُور چه مخُو دوتیه روشن «کورچه می خواهد دوچشم بینا.»                                   

کورکه وش رحم کنی، قضا تروزین مَخُو « وقتی به کور رحم میکنی، میگوید پارسنگ ترازو را معین کن.»

گربه که دسش به گوشت نمرسه، گووه سوره « گربه که دستش به گوشت نمی رسد می گوید شور است.»

گُل به خُو دیدیه  «گل به خواب دیده ای »

گو خوردشه دمب گوساله بُرَه ؟ « گاو آنرا خورد، به مکافات دم گوساله را می بری ؟»

گَپته اُوموز کُچکَت آمُختس « فرزند بزرگت را بیاموز، فرزندکوچکت می آموزد.»

لّر سی لرُ میره عرب سی عرب « لُر برای لر می میرد و عرب برای عرب.»

مال سر مال رُوَه باد زیر جومه دِردَه « مال روی مال می رود، و باد زیر پیراهن دریده.»

مارِ کوُره سیرمه بِکَش « مادرِ(یعنی زنِ)کور را سرمه میکشد یعنی چنان مکار است که کور را بینا مینمایاند»

میمون خر خونه خداس « مهمان از نفهمی خانۀ میزبان را خانۀ خود می داند.»

میخ می سماتا « میخی درون کود ها مانند سوزن درون کاه ها»

ندیده نبینا بیوه نَکُنا شی، اَر کُنه شی دنیانه بزنه گی « مبادا گدا و بی شخصیتی به ثروت ومقامی برسد، بیوه زنی مبادا شوهرکند زیرا اگر شوهرکرد دنیا را به گند می کشاند.»

نوم سگ بیار چوته دست گر « نام سگ آوردی چوبت را آماده کن.»

نونی پشت نونت با، بونی پشت بونت با « بهتراست نانی پشت نانت باشد و خانه ای پشت خانه ات.»

یه گُل بهار ببوه ؟ «یک گُل بهار می شود ؟»

یتیمِ که اَ کُوچُکِی گوشه دلش سُخت ، صد تریده دربیابون نم کُنَش لُخت « یتیمی که درکودکی با از دست دادن پدرش دلش سوخته، صد راهزن هم نمی تواننند او را در بیایان لخت کنند یعنی اموالش را ببرند.»

*********************************************************************************

عزیزان بزرگوار و مخاطبین ارجمند ضمن تشکر از استاد سیدمحمد منتظری و استاد حسنعلی صانعی فرد شما می توانید ضرب المثل های دزفولی را برای تکمله قسمت “ارتباط با ما” در سایت و یا از طریق پیامرسان ایتا به شماره 09166422841 ارسال بفرمایید.

 


 


منبع : وب سایت چمدان آبی – دانشنامه دزفول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *