شهر من دزفول
زندگینامه ی شاعر آئینی(عبدالحسین مستکین)
شاعر خوش قریحه و آئینی شهرمان دزفول (عبدالحسین مستکین) در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی و در شهر دزفول متولد شد، یعنی در همان روزهایی که حضرت امام خمینی فرمودند:
سربازان من در گهواره اند، ایشان دوران ابتدایی را در دبستان پهلوی سابق، راهنمایی تحصیلی را در مدرسه نهم آبان و مقطع متوسطه را در دبیرستان شریعتی تحصیل کردند.
وی از دوران دبستان شاگرد موفقی بوده و در نقاشی و درس انشاء رتبه ممتاز را داشت و از دوم دبستان خود به تنهایی روزنامه دیواری تهیه میکرد و طراحی و نوشته هایش را خودش انجام میداد، با توجه به اینکه برادر بزرگش یعنی حاج محمدرضا مستکین که دبیر آموزش و پرورش بود و سابقه ی سیاسی قبل از انقلاب هم داشت گاهی از او حرفها و کنایه هایی از حوادث انقلاب را میشنید.
با شروع انقلاب اسلامی، عبدالحسین مستکین نیز چون قطره ای به دریای انقلاب مردم پیوست و پس از آن بعنوان بسیجی و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد از ابتدای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در جبهه حضور داشت، پس از جنگ نیز به فعالیتهای خود در جهت انقلاب اسلامی ادامه داد و در سال ۱۳۸۵ توفیق حضور در جمع مدافعین حرم در سوریه را داشت و به درجه جانبازی نائل آمد، عبدالحسین مستکین در کارهای هنری از قبیل: طراحی، نقاشی، کاریکاتور، مجری گری و فعاليت های قرآنی مهارت لازم را دارد هر چند که مع الاسف بعضی از مسئولین به کار فرهنگی اهمیتی نمی دهند البته چند سالیست که حاج عبدالحسین مستکین به لطف و توجه ائمه اطهار علیهم السلام در زمینه شعر خصوصا شعر آئینی، فعاليت دارد و شعر می سراید.
شهر من دزفول
شهر من دزفول، شهر لاله های بی کفن
کشته هایش پاره پاره، در ره دین و وطن
پیکرش زخمی شد از چنگال دشمن بارها
مرد میدان در میان آتش و رگبارها
دامنش از خون سرخ لاله ها شد چون نگین
شیرمردان دلیر و رادمرد و مه جبین
آسمانش پر ستاره، شهرمان چون کهکشان
شهر علم و فقه و ایمان، از خدا دارد نشان
خاطرات بمب و موشک، زیر آن آوارها
روز تشییع شهیدان، یاد آن سردارها
آن حضور سبز مردم، یاد آن اعزامها
یاد روز جمعه، با آن سفره و اطعامها
شهر زخمی زیر آتش لشکری اعزام داشت
در دل دشمن ز صبرش، حسرت یک آه کاشت
شهر من دژ بود و پابرجا و محکم، استوار
با جوانانی غیور و عاشقانی حق مدار
شیخ انصاری چو خورشیدی فراز شهرمان
خاتم علم و فقاهت، آن فقیه قهرمان
شهرمان گنجینه ای از علم و تحصیل و هنر
پر ز مردان و زنان، همچون صدفها پر گهر
شد زبانزد در جهان، در جنگ با بیگانگان
افتخارش این همه رزمنده و آزادگان
اسوه ی صبر و صلابت، سمبل آزادگی
مرد بود و زیر آتش داشت شور زندگی
شد نمونه شهر دزفول، شهر دارالمومنین
در مصاف دشمنان آوازه ی ایران زمین
یاد باد از خاطرات جمعه با آن خطبه ها
در مصلا آن امام جمعه در آن لحظه ها
خیمه گاه لشکر و رزمندگان را میزبان
در پناهش داشت هر رزمنده ای را مثل جان
باز هم دزفول ما آماده بهر حفظ دین
در کنار رهبر و رزمندگان و مومنین
میکند مسکین به این مردم همیشه افتخار
مرحبا بر این همه آزادگی و اقتدار
سلام
مرحوم پاسدار غلامرضا دهقانیان پور از مداحان و دعاخوان های بسیار خوش صدا و مخلص و برای هیئت مسجد جمشید آباد در اول جهل پنج متری بودند
پیشنهاد میکنم اسامی مداحان مرحومین با فونت برجسته و شهدا با فونت برجسته درشت و قرمز نوشته شود
سلام نام ایشان با افتخار ثبت شد.