75-=--شهر-من-دزفول-و-زندگینامه-ی-شاعر-آئینی(عبدالحسین-مستکین)

شهر من دزفول 

زندگینامه ی شاعر آئینی(عبدالحسین مستکین)

 

شاعر خوش قریحه و آئینی شهرمان دزفول (عبدالحسین مستکین) در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی و در شهر دزفول متولد شد، یعنی در همان روزهایی که حضرت امام خمینی فرمودند:

 سربازان من در گهواره اند، ایشان دوران ابتدایی را در دبستان پهلوی سابق، راهنمایی تحصیلی را در مدرسه نهم آبان و مقطع متوسطه را در دبیرستان شریعتی تحصیل کردند.

وی  از دوران دبستان شاگرد موفقی بوده و در نقاشی و درس انشاء رتبه ممتاز را داشت و از دوم دبستان خود به تنهایی روزنامه دیواری تهیه میکرد و طراحی و نوشته هایش را خودش  انجام می‌داد، با توجه به اینکه برادر بزرگش یعنی حاج محمدرضا مستکین که دبیر آموزش و پرورش بود و سابقه ی سیاسی قبل از انقلاب هم داشت گاهی از او حرفها و کنایه هایی از حوادث انقلاب را می‌شنید.

با شروع انقلاب اسلامی، عبدالحسین مستکین نیز چون قطره ای به دریای انقلاب مردم پیوست و پس از آن بعنوان بسیجی و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد از ابتدای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در جبهه حضور داشت، پس از جنگ نیز به فعالیت‌های خود در جهت انقلاب اسلامی ادامه داد و در سال ۱۳۸۵ توفیق حضور در جمع مدافعین حرم در سوریه را داشت و به درجه جانبازی نائل آمد، عبدالحسین مستکین در کارهای هنری از قبیل: طراحی، نقاشی، کاریکاتور، مجری گری و فعاليت های قرآنی مهارت لازم را دارد هر چند که مع الاسف بعضی از مسئولین به کار فرهنگی اهمیتی نمی دهند البته چند سالیست که  حاج عبدالحسین مستکین به لطف و توجه ائمه اطهار علیهم السلام در زمینه شعر خصوصا شعر آئینی، فعاليت دارد و شعر می سراید.

75-=--عمودی-شهر-من-دزفول-و-زندگینامه-ی-شاعر-آئینی(عبدالحسین-مستکین)

 

شهر من دزفول

 

شهر من دزفول،  شهر لاله های بی کفن

کشته هایش پاره پاره، در ره دین و وطن

 

پیکرش زخمی شد از چنگال دشمن بارها

مرد میدان در میان آتش و رگبارها

 

دامنش از خون سرخ لاله ها شد چون نگین

شیرمردان دلیر و رادمرد و مه جبین

 

آسمانش پر ستاره، شهرمان چون کهکشان

شهر علم و فقه و ایمان، از خدا دارد نشان

 

خاطرات بمب و موشک، زیر آن آوارها

روز تشییع شهیدان، یاد آن سردارها

 

آن حضور سبز مردم، یاد آن اعزامها

یاد روز جمعه، با آن سفره و اطعامها

 

شهر زخمی زیر آتش لشکری اعزام داشت

در دل دشمن ز صبرش، حسرت یک آه کاشت

 

شهر من دژ بود و پابرجا و محکم، استوار

با جوانانی غیور و عاشقانی حق مدار

 

شیخ انصاری چو خورشیدی فراز شهرمان

خاتم علم و فقاهت، آن فقیه قهرمان

 

شهرمان گنجینه ای از علم و تحصیل و هنر

پر ز مردان و زنان،  همچون صدفها پر گهر

 

شد زبانزد در جهان، در جنگ با بیگانگان

افتخارش این همه رزمنده و آزادگان

 

اسوه ی صبر و صلابت، سمبل آزادگی

مرد بود و زیر آتش داشت شور زندگی

 

شد نمونه شهر دزفول، شهر دارالمومنین

در مصاف دشمنان آوازه ی ایران زمین

 

یاد باد از خاطرات جمعه با آن خطبه ها

در مصلا آن امام جمعه در آن لحظه ها

 

خیمه گاه لشکر و رزمندگان را میزبان

در پناهش داشت هر رزمنده ای را مثل جان

 

باز هم دزفول ما آماده بهر حفظ دین

در کنار رهبر و رزمندگان و مومنین

 

می‌کند مسکین به این مردم همیشه افتخار

مرحبا بر این همه آزادگی و اقتدار

 

منبع : وب سایت چمدان آبی – دانشنامه دزفول

2 دیدگاه برای “شهر من دزفول و زندگینامه ی شاعر آئینی(عبدالحسین مستکین)”
  1. سلام
    مرحوم پاسدار غلامرضا دهقانیان پور از مداحان و دعاخوان های بسیار خوش صدا و مخلص و برای هیئت مسجد جمشید آباد در اول جهل پنج متری بودند
    پیشنهاد میکنم اسامی مداحان مرحومین با فونت برجسته و شهدا با فونت برجسته درشت و قرمز نوشته شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *