شهدای شهرستان دزفول در عملیات طریق القدس
(شرح آزاد سازی شهر بستان 8 آذر 1360)
عملیات طریقالقدس به تاریخ ۸ آذر ۱۳۶۰ در شهرستان دشت آزادگان، واقع در غرب استان خوزستان، آغاز گردید. اجرای عملیات طریقالقدس ۱۴ روز بهطول انجامید و هدف نیروهای ایرانی از انجام این عملیات، آزادسازی شهر بُستان و روستاهای همجوار آن، همچنین تأمین امنیت مرز و نیز دسترسی به منطقه وسیع هورالهویزه بود.
شهدای شهرستان دزفول در عملیات طریق القدس بُستان
محمد آبروش
محمود آل قصاب
محمد افخم
عبدالرضا بالیده
محمدحسین برگ بید(بهاری نیا)
محمدحسن بنگلی(بشارتی راد)
محمدتقی بیدلی
حسن پرورزاده
عبدالرضا پنبه زن
حبیب جاموسی پایدار
محمدتقی جاموسی پایدار
غلامرضا جراح زاده
محمدرضا جعفرزاده لوینه
محمد جیشی
حبیب حاجی جعفرنمازی
محمدحسین حاجی محمدزارع(حسین زارع)
حسین خادم پور
هرمز خادم شاهزاده احمدی(خادمی)
عبدالمجید خدائی نجار
عزیز خرمیان
محمدرضا خیری زاده
غلامرضا دباغ الاصل
محمدحسن دوبری کرملکی(مفتح زاده)
عیسی رشنو
سیدمصطفی رکنی زاده
علیرضا روغن کوچک دزفولی
مصطفی زالی زاده کوتیانی
علیمحمد(محمد) سبزی حاجی زمانی(حاجی زمانی)
کریم سرداری انجیرکی
مجید سعدان زاده
قربانعلی(قربان) سگوند(معتمدیان)
اسماعیل شاهین زاده
محمدعلی شوشی دزفولی
علیرضا صحرانورد
غلامرضا صفایی فر
علیرضا(میرزا) ظهوردرویش(پاک نظر)
غلامحسین طاووسی زاده
منوچهر عابدزاده
علیرضا عنایت زارع
علی فتح الله اومال(موحدی راد)
محمدرضا فهیم
عبدالحمید قاسم زاده
سلطانعلی قاسمی
محمدحسین(حسین) عمارکعبی(علی محمدعلی چعبی)
غلامحسین عیدیان
عبدالعلی کرمی زاده
مجید کلولی
علیرضا کمال
عبدالرضا کمال فر
مسعود گلال زاده
احمد گلچین پوررضائی
عبدالرحیم مرغی نژاد(ذاکریان)
سیدمهدی موردگر(علوی نسب)
سیدمحمد موسوی شلگهی
جهت مشاهده تصویر فوق، با کیفیت بالا، روی تصویر کلیک کنید
طراح پوستر شهدای دزفول در عملیات طریق القدس (سعید”محمدعلی” سالمی نژاد)
* خاطره ای با نام – معبر آسمانی *
روایتی گفته نشده از حماسه و جانفشانی بی نظیر بچه های دزفول در عملیات طریق القدس:
مأموریت گردان بچه های دزفول به فرماندهی آقای غلامحسین کلولی دزفولی، عبور از موانع و میدان مین و شکستن خط مقدم دشمن است. دو روزی می شود که نیروها خارج از شهر سوسنگرد مستقر شده اند. بمباران مداوم منطقه نشان از هوشیاری دشمن دارد.
طریق القدس آغاز می شود. نیروها قبل از تاریکی هوا به نزدیکی های خط خودی منتقل شده و به ستون یک در حاشیه خاکریز مستقر می شوند. باران خمپاره هایی که هدفمند و بی هدف شلیک می شود، هنوز ادامه دارد که آسمان شروع می کند به باریدن.
باران مهمان ناخوانده ای است که بی برنامه، همه ی برنامه ها را به هم می ریزد و سوز سرمایی را که تا مغز استخوان ها نفوذ می کند، بیشتر می کند. گلِ شدن زمینِ زیر پای نیروها و حرکت با آن همه تجهیزات و مهمات هم کار سختی است. آن هم در سکوت مطلقی که فقط زمزم ذکر در حال جوشیدن است.
باران مصداق «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» می شود، آخر عراقی هایی که حالا سومین شب چشم انتظاری شان را برای مقابله با عملیات بچه ها می گذرانند، آسوده خاطر می شوند که با این وضعیت باران، از عملیات خبری نخواهد بود. از آماده باش خارج می شوند و راحت تر از همیشه چشم بر هم می گذارند. فقط نگهبان های عراقی می مانند و شلیک های گاه گاه و بی هدفی که نشان از ترس و واهمه شان دارد.
نیروها به میدان مین رسیده اند و به ستون یک زمین گیر و تخریب چی ها مشغول باز کردن معبر می شوند. معبر اگر باز شود، بچه ها می زنند به دل دشمن و امانشان را می گیرند. هر کس فقط صدای تپش قلب خودش را می شنود و نوای ذکر همسایه اش را.
ناگهان صدای انفجار در فضا می پیچد و شعله ای عظیم، زمین را روشن می کند و خون تخریب چی اول در امتزاج قطرات باران معبر را سرخ می کند. سکوت شکسته می شود و لوله ی داغ تیربارها بی وقفه محل انفجار را شخم می زنند و تخریب چی دوم هم معبر را نیمه کاره رها می کند و می رود آسمان.
همه چیز لو می رود و عراقی ها گردان را زیر باران گلوله هایشان می گیرند. قیامتی به پا می شود. منورها آسمان را مثل روز روشن می کنند و لحظه به لحظه به حجم سنگین گلوله ها افزوده می شود. تیرهای رسام بدجوری رعب آور اطراف نیروها زمین می خورند و برخی هم انگار به سپری نامرئی برخورد کرده و کمانه می کنند.
همه چسبیده اند به زمین و امکان سربلند کردن نیست. «مهدی نسب» و «نجف آبادی» آنجا حماسه می آفرینند. در آن قیامت خمپاره و گلوله، نیم تنه شان را از خاکریز بالا می کشند و بدون ذره ای هراس به طرف تیربارها شلیک می کنند.
وقت تنگ است. مجال ماندن نیست. نه تخریب چی مانده است و نه وقتی برای معبر زدن. در این شرایط معبرِ نیمه کاره را فقط یک راه می تواند تکمیل کند.
«غلامحسین عیدیان» کمک آرپی چی زن است. منتظر فرمان نمی ماند. کوله آرپی چی اش را می اندازد زمین و فریاد می زند: «من می روم و بعد از من ادامه ی معبر با شما . . . »
طنین الله اکبرش برای همیشه یادگاری می ماند و خود را به میدان مین می زند و صدای انفجار بلند می شود. باران نمی تواند مانع شود که بوی گوشت و خون سوخته به مشام ها نرسد. خون از جای جای پیکرش فواره می کشد و با همان نیمه جانش فریاد می زند: « از روی من رد شوید . . . »
«علیرضا عنایت زارع» بلند می شود تا پیکر او هم بخشی از معبر آسمانی طریق القدس شود و باز هم صدای انفجار و حالا دیگر نیروها سر و دست می شکنند برای معبر شدن.
«اسماعیل شاهین زاده» سبقت می گیرد و دل به معبر می زند و زمانی نمی گذرد که فرشتگان الهی لبخند زنان او را هم بالا می برند. تا باز شدن کامل معبر هنوز خیلی مانده است.
«حبیب(فرزند ابراهیم) و محمدتقی(فرزند اسحاق) جاموسی پایدار» هم لبخند زنان راه معبر را در پیش می گیرند.
نوبت به شهید«منوچهر عابد زاده» می رسد این رزمنده دلاور در مسیر و معبر باز کردن میدان مین شجاعتی مثال زدنی از خود نشان می دهد و آنچنان دل به دریا می زند که هنوز خاطره اش در اذهان باقی ست.
انفجار در انفجار گم می شود و عشق در عشق. چه معبری می شود این معبرِ آسمانی طریق القدس. معبری که با پاره های پیکر بچه های دزفول بازمی شود و حماسه ای که در تاریخ دل ها و نگاه ها ثبت می شود.
حالا معبر باز شده است. به قیمت تکه و پاره شدن چندین جوان و نوجوان. به قیمتی که آن روز هیچ کس گمان نمی کرد، آیندگان قدر این قیمت را ندانند. به قیمت واقعه ای که هیچ کس گمان نمی کرد روزی فراموش شود. بچه های دزفول با صدای تکبیر از معبر آسمانی می گذرند و شعله در خرمن کفر می اندازند.
روح مطهر شهدای طریق القدس، خصوصاً شهدای این معبر آسمانی، شاد و یادشان گرامی باد.
منبع: نقل قول رزمندگان و سایت الف دزفول و رایحه و دو کتاب رسم خوبان و شوق شهادت
پوستری که در اربعین شهدای بستان در دزفول منتشر شد
خاطره ای از عملیات طریق القدس به روایت حاج غلامرضا ابوطالب:
من نفر هفتم بودم که خودم را به میدان مین زدم غلامحسین عیدیان با جسم پاکش یک مین را خنثی کرد و هنوز زنده بود با التماس از من میخواست که پا روی بدن او بگذارم و رد شوم ولی من رغبت نکردم کمی به چپ منحرف شدم پایم به سیم خاردار برخورد کرد و یکی از خارهای آن در ساق پایم فرو رفت از شیب کنار جاده آسفالت که احتمال میدادم مین نباشد با سرعت زیر رگبار گلوله خودم را به خاکریز رساندم احساس میکردم پشت خاکریز امن تر است من اولین نفر بودم که حدود بیست دقیقه قبل از شروع عملیات که با روشن شدن مین منور لو رفته بود به خاکریز دشمن رسیدم یک نوجوان هفده ساله که کمی هم ترسیده بودم بعد از من عزیز تقی زاده، حسن روستا، شکرالله شیر علی سام، غفور بزرگی و دو سرباز ارتشی که نام یکی از آنها پرویز بود رسیدند یکی دو نفر هم بعد از آنها آمدند چندتا نارنجک دستی پشت خاکریز انداختیم آن گوشه را پاکسازی کردیم از دو طرف خاکریز به ما تیر اندازی میشد سنگر تیربار از سمت چپ با فاصله صد متری نیروهائی که زمین گیر شده بودند و یکی پس از دیگری خود را به میدان مین میزدند را زیر رگبار گرفته بود تعدادی از برادران با تیربار و انفجار مین شهید شدند آتش خمپاره و منور های پی در پی آسمان را مثل روز و زمین را جهنم کرده بود بعضی از برادران می خواستند به عقب برگردند آقای شعبانپور که فرمانده گروهان بود با صدائی که از سرمای شدید در نمی آمد و تارهای صوتی او آسیب دیده بود بچه ها را به پیشروی تشویق میکرد یک لحظه عزیز تقی پور کوله پشتی اش را پیش من گذاشت و با شجاعت تمام از زیر خاکریز به طرف سنگر دوشیکا رفت با پرتاب دو نارنجک آتش تیربار را خاموش کرد چند لحظه بعد با شنیدن صدای الله اکبر برادران که از محور های کنار ما به گوش میرسید مشخص شد عملیات آغاز شده همه برادران بر سر دشمن بعثی هجوم آوردند و خاکریز اول فتح شد و به سمت خطوط بعدی و آزادسازی شهر بستان حرکت کردیم.
عملیاتی که « بستان » را آزاد کرد
هشتم آذرماه، سالروز آغاز عملیات «طریقالقدس» با رمز «یا حسین(ع)» در سال ۱۳۶۰ است.
این عملیات به منظور آزادسازی شهر «بستان» و تأمین مرز و دسترسی به «هورالهویزه» طراحی شده بود. از جمله اهداف عملیات طریقالقدس میتوان به قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب اشاره کرد که با بسته شدن تنگه چزابه تحقق یافت.
آزاد کردن شهر بستان که عراق به ویژه شخص صدام به هنگام اشغال آن تبلیغات بسیار وسیعی را در سطح بینالمللی به راه انداخته بود، انهدام نیروهای دشمن به میزان شش تیپ، آزاد کردن ۷۰ روستا (۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر از عشایر محلی در محاصره نیروهای بعثی بودند)، آزادسازی ۳۰۰ تا ۳۵۰ کیلومتر از خاک جمهوری اسلامی ایران، رسیدن به مرزهای بینالمللی در حدِّ فاصل «هورالعظیم» و آزاد سازی یک لشکر زرهی از نیروهای خودی به دلیل محدود شدن خطوط پدافندی از دیگر اهداف این عملیات بود.
ارتش جمهوری اسلامی ایران شامل «تیپ ۱ زرهی از لشکر ۱۶ قزوین»،«تیپ ۱ پیاده از لشکر ۷۷ پیروز ثامنالائمه(ع) خراسان» و «تیپ ۳ از لشکر ۹۲ زرهی» با سه گردان توپخانه تقویت شده برای کمک مستقیم به تیپهای عملکننده در این عملیات نقش داشت.
همچنین «تیپ ۱ عاشورا» شامل ۹ گردان پیاده،«تیپ ۲ کربلا» شامل سه گردان پیاده،«تیپ ۳ امام حسین(ع)» شامل هشت گردان پیاده،«تیپ ۴ امام سجاد(ع)» شامل چهار گردان پیاده و دو گردان تقویت شده، «تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)» و دو گردان به نامهای «حُر» و ابوذر» و … از جمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در عملیات طریقالقدس بودند.
در این عملیات، بیش از ۵۵۰ نفر از نیروهای دشمن اسیر و ۸۵۰۰ نفر نیز کشته و زخمی شدند و غنائم بیشماری از جمله ۱۷۰ دستگاه تانک و نفربر،۲۵۰ دستگاه انواع خودروهای نظامی،۱۲۰ دستگاه انواع ماشینهای مهندسی و ۱۹ قبضه توپ به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد و بیش از ۱۸۰ دستگاه تانک و نفربر،۲۰۰ دستگاه خودرو، ۱۳ فروند هواپیمای جنگنده و چهار فروند بالگرد دشمن منهدم شدند.
به دنبال این موفقیت بزرگ، حضرت امام خمینی (ره) پیامی به شرح زیر صادر فرمودند:
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای حاج سیدعلی خامنه ای رئیس جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران، تیمسار سرتیپ ظهیرنژاد رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرکار سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، جناب آقای محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
“ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم “
تلگرافهای شریف که بشارت پیروزی قوای مسلح شجاع را بر قوای شیطانی آمریکایی صدامیان که با هجوم ظالمانه خود فتح «قادسیه» را به مغزهای تهی از ایمان به غیب وعده میدادند، واصل گردید. اتکا به مسلسل و تانک و غفلت از خداوند قادر و جنود الهی،انسانها را به ورطه هلاکت و فضاحت میکشاند. آنان که رمز پیروزی را مجهز به جهاز شیطانی و «میگ»ها» و «میراژ»ها میدانند و ایمان به غیب و خداوند قادر را به حساب نمیآورند و دم از پیروزی قادسیه میزنند و رمز پیروزی مؤمنان صدر اسلام را باز نیافتهاند و قدرت ایمان و شهادتطلبی را نمیفهمند، باید با شکست مفتضحانه روبهرو شوند و گوشمالی الهی ببینند. اینان از پیروزیهای صدر اسلام که پیروزی خون بر شمشیر و قوای جهنمی بود، باید عبرت بگیرند.
مردم ایران و ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای نظامی و غیرنظامی برای حفظ اسلام و کشور اسلامی و رسیدن به لقای الله دفاع میکنند و فرق است بین این عزیزان و آن گول خوردگان که برای مقاصد پلید آمریکا و وابستگان آن به جنگ برضد اسلام و قرآن مجید برخاستهاند. آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخارآفرین است، روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادتطلبی این عزیزان است که سربازان حقیقی ولیالله الاعظم ارواحنا فداه هستند. این است ” فتحالفتوح “
من به ملت ایران و به فرماندهان شجاع قبل از اینکه پیروزی شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبریک بگویم، وجود چنین رزمندگانی را که در دو جبهه معنوی و صوری و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بیرون آمدهاند تبریک میگویم. مبارک باد بر کشور عزیز ایران و بر ملت شریف و رزمندگانی چنین قدرتمند و عاشقانی چنین محو جمال ازلی و سربازانی چنین دلباخته که شهادت را آرزوی نهایی خود و جانبازی در راه محبوب خود را آرمان اصیل خویش میدانند.
افتخار بر رزمندگانی که جبهههای نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود عطر آگین نمودند. فخر و عظمت بر جوانان عزیزی که در راهی قدم برداشته و پاسداری از مکتبی میکنند که شکستناپذیر و سر تا پا پیروزی است و ننگ بر آنان که در راهی جان خود را هدر میدهند و عرض و آبروی خود را میبرند که پیروزیشان شکست و زندگیشان ننگآفرین است.
اینجانب از فرماندهان محترم و رزمندگان عزیز قوای مسلح نظامی و انتظامی، ارتشی، سپاهی، بسیج مستضعفان، ژاندارمری، شهربانی، عشایر محترم، نیروهای نامنظم و مردمی تشکر و قدردانی میکنم.
درود بر شما و همه آنان که برای اسلام و کشور عزیز خود حماسه آفریدند.
از خداوند تعالی پیروزی نهایی رزمندگان اسلام و سلامت و سعادت همگان را خواهانم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی
” بُستان “
* با شروع جنگ نیروهای بعثی پس از تصرف پاسگاه سوبله و عبور از تنگه چزابه ، این شهر را اشغال کردند.
* بستان در دوران قبل از جنگ از رونق خاصی برخوردار بوده است و بدین جهت برای عراق دارای اهمیت بود؛ نیز آنکه یکی دیگر از دلایل اشغال این شهر، سهولت در رسیدن به اهواز توسط مزدوران عراقی بود.
* این شهر پس از عملیات “غیور اصل” و پیش روی نیروهای خودی به سوی مرز بستان آزاد شد. یک هفته بعد هجوم مجدد دشمن برای تصرف بستان آغاز گردید و پس از چهار روز برای بار دوم اشغال شد تا اینکه در عملیات “طریق القدس” ، بستان برای همیشه به دست رزمندگان اسلام آزاد شد.
” چزّابه “
* تنگه چزابه منطقه ای است در شمال غربی شهر بستان که به علت قرار گیری در بین هور و تپه های رملی یک گلوگاه محسوب شده و به دلیل قرار داشتن در مسیر دستیابی به شهرهای بستان و سوسنگرد از موقعیت ویژه ای برخوردار است.
* چزابه یکی از 5 محور اصلی هجوم ارتش بعثی به خوزستان بود.
* نیروهای عراقی با هدف به تاخیر انداختن عملیات فتح المبین و منظور تصرف مجدد شهر بستان، با حمله به این تنگه دست به عملیات متقابل زدند.
* این عملیات ۱۰ روزه ارتش عراق که عملیات تنگه چذابه نام داشت صدام حسین رئیس جمهور عراق شخصاً در منطقه حضور يافت و هدايت عمليات را به عهده گرفت.
* نهایتا چزابه در جریان عملیات طریق القدس آزاد شد.