علامه حاج شیخ عباس مخبر دزفولی

خطیب جمعه، ذاکر فاطمیه

به مناسبت سالگرد رحلت آ شیخ حاج ملا عباس مخبر دزفولی

علامه حاج شیخ عباس مخبر دزفولی

سخنرانی آ شیخ حاج ملا عباس مخبر دزفولی در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی – شهیدآباد دزفول

 

بهار فصل شکوفه هاست، بهار فصل جوانه هاست و بهار فصل سبزی و سبزه هاست. گاه اتفاق افتاده و می افتد که دست روزگار، فصل بهار ما انسانها را خزان کند، دلمان را ماتم زده کند و به رسم گذشته گان لباس الوانمان را سیاه کند. دلمان نیامد ولی حیفمان آمد که یادی از گذشته نکنیم، برگشتن به زمانِ ماضی همیشه دلیل بر منفی بودن عمل نیست گاهی هم فراگیری درس و عبرتیست.

علامه حاج شیخ عباس مخبر دزفولی

روز جمعه هشتم فروردین سال 1365 خورشیدی، خبر رحلت حاج شیخ عباس مخبر دزفولی، دزفول را غرق در عزا و ماتم کرد و بهار دزفول را رنگ دیگری داد. فردای آن روز تشییع با شکوه امام جمعه موقت و نماینده ی امام خمینی در جهاد سازندگی همه را به شهیدآباد کشاند. در این مراسم آیات عظام موسوی جزایری، شفیعی، جمی، مسئولین و جمع کثیری از مردم اعم از پیر و جوان همه حضور داشتند.

* به رسم غیر معمول بیوگرافی آن فقید سعید به شمارگان تقدیم میگردد:

1) تولد در خانواده ای روحانی به سال 1347 هجری قمری

2) فراگیری علوم حوزوی تا اخذ گواهی اجتهاد

3) هجرت به عتبات عالیات و کسب علم از آیات عظام درحوزه ی نجف اشرف

4) اهل نوافل شبانه و استفاده از بین الطلوعین و مداومت به ختم قرآن

5) ذاکر اهل بیت(ع)  و ایام فاطمیه و شرکت در عاشورا با پای برهنه

6) مُبلغ دین در اهواز و بروجرد و از سخنرانان دوران انقلاب اسلامی

7) تألیف بیش از 20 کتاب به زبان عربی و فارسی در علوم قرآن و حدیث و …

راوی و نوشتار: محمدحسین درچین

علامه حاج شیخ عباس مخبر دزفولی

سخنرانی حاج شیخ ملا عباس مخبر  – شهیدآباد دزفول – مجری برنامه محمدحسین درچین

 

* فروردین سال 1392 که برای اولین بار این پست را در وبلاگ چمدان آبی منتشر کردم عزیزانی کامنت گذاشتند

1 – دکتر علیرضا مخبردزفولی: سلام استاد درچین. ممنون که از پدرم یاد کردید. مرد عالم و مهربان و مظلومی بود. جالبه که عکس های شما را به جز اولی ندیده بودم. خیلی برام خاطره انگیز بود و لحظاتی مهمان جلیل القدری به نام اشک میهمان چشم هام شد ! مهمان هم که حبیب خدا است…

با عرض تسلیت ایام فاطمیه، می خواستم در مورد سالگرد رحلت مرحوم پدرم مطلبی بنویسم که مواجه شدم با این متن و عکس های دلنشین او در وبلاگ آقای محمد حسین درچین به نام چمدان آبی دزفول، وی مکبّر و مجری نماز جمعه دزفول در روزهای خوف و خون و خطر و البته خطابه بوده است و اتفاقاً تصاویری را که در متن درج کرده است من که افتخار فرزندی آن عالم و عارف ربانی را دارم تاکنون ندیده بودم. ترجیح دادم که نوشته ایشان را کار کنم که گفته اند :خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/گفته آید درحدیث دیگران …

2 – دکتر فهیمه مخبر دزفولی: جناب آقای درچین با سلام، از حسن دقت و سلیقه شما در برداشت از موضوع و تصاویر به یادماندنی تشکر می کنم. بدون شک روح بزرگ مرحوم پدرم همچنان دعاگوی مردم خوب ومومن دزفول است که دوستشان داشت و در سخت ترین روزها کنارشان ماند. خداوند یارتان باد.

3 – برادر رزمنده علیرضا زارع: با سلام و ادب و احترام آقای درچین. دست شما درد نکند که یادی از حاج آقا ملا عباس مخبر کردید، واقعیت این است که علمای دزفول حق بزرگی به گردن مردم شهرمان دارند از جمله: شیخ اعظم آیت الله مرتضی انصاری، آیت الله نبوی، آیت الله معزی، آیت الله قاضی، آیت الله مخبر و دیگر علما که مجال ذکر آنها در اینجا نیست. باید اذعان کرد که به برکت وجود انفاس قدسی علما، شهر دزفول دارالمؤمنین نامیده شده است.
خدا را شاکریم که فرزند برومند ایشان حجه السلام والمسلمین حاج آقا سعید مخبر که از رزمندگان و جانبازان سرافراز می باشد، به تأسی از پدر بزرگوارش راه آن بزرگوار را ادامه داده و چراغ سلسله روحانیت را در خاندان مخبر روشن نگه داشته است. انشاءالله مردم شریف دزفول از برکات حاج آقا سعید مخبر بهره کافی و لازم را ببرند.
* یادم می آید تیر ماه سال 61 برای اعزام نیروی عملیات رمضان در دبیرستان امام خمینی(ره) جمع شده بودیم و حاج آقا ملا عباس مخبر بر روی سکوهای دبیرستان ایستاد و برای ما سخنرانی کرد و در آنجا بود که آیه 9 سوره مبارک یس “و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لایبصرون” را برای ما قرائت کرد و تفسیر آن را بیان فرمود و گفت که در هنگام مواجه با دشمن آن را بخوانید، خداوند پرده ای بین شما و دشمن حائل می کند و دشمن شما را نمی بیند.
* در جایی دیگر با تعدادی از بچه های جبهه خدمت حاج ملا عباس مخبر رسیدیم که خاطره ای به این صورت برایمان تعریف کرد:
فرمود یک روز بعد از نماز مغرب و عشا یک جوانی آمد و گفت حاج آقا برایم استخاره بزن، من هم قرآن را گرفتم و برایش استخاره زدم، بد آمد، گفت: حاج آقا دوباره استخاره بزن، دوباره استخاره زدم باز بد آمد، جوان گفت: حاج آقا لطفاً دوباره استخاره بزن، برای بار سوم استخاره زدم باز بد آمد، دیدم آن جوان برافروخته شد، گفت: حاج آقا می شود استخاره بزنی تا خوب بیاید، با تعجب سؤال کردم عزیزم برای چه، جوان گفت: حاج آقا می خواهم جبهه بروم که استخاره ها بد می آید، از این جهت گفتم استخاره زدن را ادامه بده تا خوب بیاید. به جوان گفتم عزیزم بلند شود و برو، جبهه رفتن کار خیر است و برای کار خیر هیچ حاجت به استخاره نیست. والعاقبه للمتقین – یاحسین(ع)

 

منبع: وب سایت چمدان آبی (محمدحسین دُرچین)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *