حضرت سبزقبا(ع)
السلام ای حضرت سبزقبا السلام ای سبز پوش شهر ما
سایت چمدان آبی: یکی از فرزندان باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر(ع)حضرت محمد بن موسی الکاظم(ع) معروف به سبزقبا(ع) در شهر دارالمؤمنین و پایتخت مقاومت ایران (دزفول قهرمان) است. دزفولی های عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از قدیم الایام و از آن زمانی که این سید سبز پوش میهمان عزیزشان شد، برای آن حضرت میزبان خوبی بوده اند و خواهند بود. دزفولیان و همه کسانی که این نگین شهر یعنی سید سبز پوش را زیارت کرده اند عشق و ارادتشان را نیز به او نشان داده اند.
بــر سـر درِ این شهر، تو را سبز نوشتیم
بر جان و زمینِ دلِ خود عشقِ تو کِشتیم
گـــــر باز کنی سبــــزقبا ، باغ شفاعت
جـانـا بـــه قیامت، همگی اهل بهشتیم
خلاصهای از زندگينامه سيدمحمد بن موسیالكاظم(ع) معروف به سبزقبا(ع)
از محدث كبير سيد نعمتالله جزايری در كتاب المجموعه،قريب اين مضمون نقل است كه :
سيد محمد سبزقبا(ع) در زمان هارونالرشيد عباسی بوده و از فرزندان امام موسی بن جعفر(ع) و برادر اعيانی امام رضا(ع) است كه بر اثر ظلم و جور خاندان پليد عباسی و به قصد تبليغ افكار پدر و ترويج امامت برادرش از مدينه خارج شد و پس از گذشتن از بيابانهای بیآب و علف و سوزان شبه جزيره عربستان از بصره به خرمشهر و از آنجا به اهواز و سپس وارد شهر دزفول شده است.
ايشان ميهمان زنی به نام «زبيده خاتون» میشود كه فرزند مريضی دارد.(صاحب همين خانه است كه محل قبر اوست) و میبيند او به درب خانه ايستاده و میگويد: خدايا بهحق صاحب روز غدير مريض مرا شفا بده. سيد محمد هنگامی كه مشاهده میكند اين زن شيعه است از او تقاضای پناهندگی میكند و زبيده به او پناه میدهد.
اتفاقاً دختری در خانه دارد كه مريض است فرزند اين زن به واسطه كرامت سيد شفا پيدا میكند زبيده خاتون از سيد درخواست ماندن و اقامت میكند و حضرت سبزقبا(ع) پذيرفته و بعد از سه روز كه ميهمان آن زن بود، به شغل سقايت مشغول شد و با مشك از رودخانه برای مردم آب میآورد و هر مريضی كه از دست با بركت اين سيد شريف و عالم جليلالقدر آب مینوشيد فوراً شفا میيافت.
چون اكثر اوقات مانند ديگر علويان لباس سبز بر تن میكرد او را سبزقبا میگفتند. اما بعد از گذشت شش ماه اجل مهلت نداده و در حالی كه تنها ۱۹ بهار از عمر آن بزرگوار میگذرد ايشان وفات میيابند.
در دفتر بقعه سبزقبا(ع) شجره نامهای است. در اين لوح بنا به روايت محدث كبير، سيد «نعمتالله جزايری(ره)»، در كتاب «المجموعه»، صاحب بقعه را برادر حضرت امام «رضا (ع)» میداند و همچنين میفرمايد، آقا سيد محمد برادر اعيانی حضرت امام رضا(ع) است و تشريففرمايی حضرت از راه دزفول، زمانی كه عازم طوس بوده، محض زيارت قبر مقدس سيد محمد بوده و تا آن زمان زبيده حيات داشته است كه حضرت رضا(ع) او را نوازش فرموده، انعام داده و نويد شفاعت در روز قيامت به او داده و توليت قبر سيدمحمد را به او سپرده است.
حضرت رضا(ع) درباره آقا سيد محمد میفرمايد «من زارَ اَخی محّمد باالسُوس فكَئنّما زارَنی»، و حضرت رضا(ع) تا ۳ روز مجاور قبر اين امامزاده بوده است. ساختمان بقعه سبزقبا دارای يك نمازخانه، سالن اجتماعات، كتابخانه، ضريح و گنبد و ايوان و كفشكن با كاشیهايی با خط نستعليق مزین است و مرقدش زائرين زيادی دارد كه در تمام فصول سال از شهرهای مختلف ايران به زيارت اين مرقد پاك و مطهر مشرف میشوند و در آستانه با عظمت او عرض حاجت میكنند.
سيد نعمتالله جزايری(ره) نقل میكند:
از اين جهت معروف است به سبزقبا «لان ميله الی الثوب الاخضر.» چون رغبت به جامه سبز رنگ داشته است. ۱۹ سال از عمر شريفش گذشته و در عُنفوان جوانی وفات كرده، در شدت مرض و هنگام نزع «زبيده» بالای سرش آمد و گفت: ترا به حق خدا قسم میدهم از حسب و نسب و طائفه و عشيره خود مرا خبر ده، سيد «محمد» چشمها را با ناتوانی باز كرد و گفت: مادر، اگر بگويم بر تو، میترسم گرفتار شوی.
زبيده عرض كرد: عزيزم «لعك انت الهاشمی»، سيد محمد ساكت میشود باز چشمها را باز كرد فرمود: من پسر «موسی بن جعفر علوی» هستم، زبيده به محض شنيدن اين كلمه دستها را بر سر زد و گفت: «واخجلتا»، جواب جدت را در روز قيامت چه بدهم؟ نسبت به تو جسارت كردم و حقت را نشناختم. بعد از آن میبيند كه سيد محمد از دنيا رفته است و در ميان جيب او ورقهای يافت كه نسب خود را در آن نوشته بود.
نویسنده متن زیر : محمدحسین درچین مدیر سایت چمدان آبی
مرقد مطهر حضرت سبزقبا(ع) در طول تاریخ یادآور مقاومت مردمی است که به آن حضرت عشق می ورزند، خصوص دوران دفاع مقدس. کیست که آن دوران را درک کرده باشد و شبهای سبزقبا به یادش نباشد شبهای گریه و اشک و ناله، شبهای کنار ضریح نشستن همراه با دوستان شهیدمان و شبهای (یا ربَّنا، یا الهنــا و تا سحر الغوث و آتنــا) و کیست که آن دوران را درک کرده باشد و صحنه های اعزام نیروهای رزمنده به جبهه را فراموش کرده باشد آن زمان که یزله می گرفتیم و شعار سر می دادیم، چفیه می چرخاندیم و مادرانمان را به دنبال خویش می کشاندیم و آنان به همراه تمام شهر چه خوب بدرقمان می کردند. مزار مقدس سبزقبا تا هست جایگاه اهل دل است، حرمش فضای دعاست، بارگاهش مهبط ملائکه است و گنبدش نگین همیشه سبز شهرمان دزفول استوار و مقاوم. سبزقبا سید واجب التعظیمی بوده است در دزفول که کسوت سبزش او را به این نام معروف کرده است این سید عظیم القدر بنابر مستندات تاریخی از فرزندان باب حاجات حضرت امام موسی بن جعفر(ع) هفتمین امام شیعیان جهان و برادر حضرت امام رضا (ع) می باشد. و اما گاه در زندگیت رایحه ای می آید و تو را با خودش می برد، تو را می برد و دمی جایی می نشاند و دلت را دارای بالهایی می کند که می توانی با آنان پرواز بنمایی.
قبر منور و مضجع نورانی حضرت محمد بن موسی الکاظم(ع) معروف به سبزقبا نگین سبز دزفول است و دزفول پایتخت مقاومت ایران اسلامی. در زیر گنبد سبزقبای ما ضریحیست آسمانی و در زیر این ضریح سردابیست با مزاری روحانی. فرصتی شد و اجر عزاداری دو ماهه محرم و صفر زیارتی بود از سرداب حضرت سبزقبا(ع) نصیبت بشود و اذنی باشد به آنجا بروی، دمی پیشانی بر آستانش آشنا سازی و بخواهی خواستنیها را و استشمام نمایی عطر خوش سبزقبا را و دعایی بنمایی دیگران را.
بمناسبت دهم ذی القعده بزرگداشت حضرت محمد بن موسی الکاظم سبزقبا علیه السلام
جلب رضایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف توسط” آقا سبزقبا “
علامه نوري در اواخر كتاب دارالسلام خود از عالم جليل سيد محمد ابن سيد هاشم هندي نقل نمود كه فرمود:
حكايت نمود مرا سيد ثقه و معتمد، سيد محمد قاضي دزفولي و او از شاگردان شيخ مرحوم خاتم المجتهدين شيخ مرتضي انصاری بود، و پيش از آن در نزد “صاحب جواهر” (مرجع تقلید شیعیان در آن زمان) شاگردي مينمود و او در ميان علماء دزفول مبرّز بود در رياست و حكم و قضاوت و اجراي حدود و تقديرات و گرفتن اخماس و زكوات (خمس ها و زکات ها) بنحو قهر و غلبه و به مستحقين دادن و اجازهي صريحهي اجتهاديه از صاحب جواهر نداشت، ولي به حسب ظاهر اظهار ميكرد كه من از جانب صاحب جواهر مجازم و بنوعي از حيله اجازه از آن مرحوم در دست داشت و خودش اذعان نمود كه آن اجازه بنحو حيله بوده و كسي به اين امر مطلع نشده بود. پس گفت: روزي عبورم به مسجد مهجوري از مساجد دزفول افتاد (مسجد كجبافان) و راغب شدم كه نمازم را در آنجا بجا آورم چون داخل آن مسجد شدم مردي را از جولايان دزفول ( ملا محمد علي جولا ) در آنجا نشسته ديدم كه يكي از دو طايفه ي حيدري و نعمتي بود كه در ميان آن دو طايفه خون ريزي و حرب و عداوت بود پس به محض اينكه چشمش به من افتاد گفت: “سيد محمد گول زدي عبد صالح را و از او اجازه صادر كردي بدون استحقاق و جلوس نمودي در مجلس قضاوت و امامت و حكم و فتوي و حال اينكه تو اهل اين مناصب و مراتب نيستي . بدرستي كه عذاب تو در جهنّم هفتاد خريف است .” پس از چيزهايي ديگر كه من در ضمير خود از آنها مطلع بودم و كسي ديگر مطلع نبود مرا خبري داد. پس دانستم كه او را راهي بسوي واقع هست. پس از منشأ علم به آن امور سئوال نمودم؟ معلوم شد كه يكي از رجال الغيب كه چهل نفرند و در خدمت امام زمان (عج) است نزد او ميآيد و او را از بعض وقايع خبر ميدهد. سيد مذكور گويد: چون از آن مسجد بيرون آمدم به مرقد امامزاده كه معروف آن بلد است(حضرت سبزقبا) رفتم و در آنجا گريه ي بسياري نمودم و او را شفيع خود قرار دادم . پس روز ديگر باز به آن مسجد رفتم شايد آن مرد را ببينم چون داخل مسجد شدم آن مرد در آنجا بود گفت: امامزاده تو را شفاعت نمود در حالي كه نميدانست كه من به مزار كثيرالانوار آن رفته ام و گفت: امامزاده(سبزقبا) نزد امام آمد و تو را شفاعت نمود و بسيار درباره ي عفو از گناهان شما مسئلت و التماس نمود و امام در همه ي حال ساكت بود و چيزي نمي فرمود تا آخر الامر امام به همان رفيقي كه احياناً در نزد من ميآيد فرمود كه به من بگويد كه من به تو بگويم كه: اگر ذمة خود را فارغ مي نمايي از اموالي كه آنها را گرفته اي، اگرچه گرفتن آن مال بر طبق واقع بوده، يعني آن اموال بايد از آن اشخاص گرفته شود، ولي چون تو گرفتهاي ذمّهات مشغول شده است. پس بايد ذمه خود را بري و فارغ نمائي و همچنين اگر خود را در مقام قصاص بيرون ميآوري از براي آن كسانيكه آنها را حد و تعذير نمودهاي تا اگر خواهند تو را قصاص نمايند و اگر خواهند از تو درگذرند، پس ما هم از تو عفو نموديم و توبهات را قبول كرديم و الا فلا .” پس من بعد از استماع اين كلام تهيهي سفر زيارت عتبات را ديده از دزفول به شوشتر آمدم و قريب چهارصد مكتوب به كسانيكه حق در ذمهي من داشتند فرستادم و در همة آنها نوشتم كه من در شوشتر اقامت نموده و حاضرم از براي بهاي اموالي كه از شماها گرفتهام چه از براي خود و چه دادهام آنها را به فقرا كه آنها را به قدري كه از مال دنيا مالكم ادا نمايم و همچنين حاضرم از براي قصاص نمودن از من، چون مكاتبات من به آنها رسيد و از مضامين آنها مطلع شدند تماماً بر حالت رقده نموده گريستند و در جواب مكتوبات من برائت و عفو نمودن از من را نوشته بودند.
منبع: كتاب العبقري الحسان /جلد 6 صفحه 543 / تاليف حاج شيخ علي اكبر نهاوندي
توجه :
همراهان گرامی هرگونه پیشنهاد و یا تغییر و اضافات در رابطه با موضوع فوق را می توانید در بخش نظرات، پایین همین پُست و یا از طریق بخش ارتباط با ما، با مدیریت این سایت در میان بگذارید. با سپاس . محمدحسن دُرچین
کاش یه مقداری از نذورات این امامزاده را صرف بازسازی ارامگاه یعقوب لیث صفاری اون سرباز وفادار وطن گمنام می کردید والله ثواب بیشتری داشت اون دشمن واقعی خلیفه عباسی بود.
سلام و ای کاش
درود.
آیا امکان اسکان زائرین در امامزاده سبز قبا )یا سایر امامزادگان دزفول( وجود دارد؟
سلام باعرض پوزش خیر