عروسی دزفولی مراسم عروسی در دزفول

آداب و رسوم عروسی در دزفول ( عروسی دسفیلیون )

 

دزفولی ها معتقدند که عروسی شان تماشایی است.

ترانه ای نیز در این مورد می خوانند با این مضمون که :

عروسی دِسفیلیون، دِسفیلیون، تماشا دارَه، تماشا دارَه

برخی از مراسم های عروسی دزفولی ها ” از خواستگاری تا ماه عسل ” به اختصار عبارتند از:

 

مراسم سنتی در دزفول

مراسم سنتي دزفول بخش عظيمي از ميراث ديرينه فرهنگي و بيانگر اعتقادات، افکار و انديشه هاي مردم دزفول است و نمودي از ساختار فکري و فرهنگي مردمي است که با اين مراسم مأنوس بوده و آنها را از نسلي به نسل ديگر منتقل کرده اند، آيين ها و رسوم و همچنين برگزاري آنها به ويژگي هاي فرهنگي، اجتماعي، تاريخي، جغرافيايي و اعتقادي جامعه بستگي دارد.

 

مراسم عروسي =  maraseme aroosi  یا دعوت =davat

هرگاه در خانواده اي پسري به حد تکليف برسد از نظر شرعي مي تواند ازدواج کند، البته ازدواج کردن و شرايط آن از نظر شرعي و عرفي بايد امکان پذير باشد تا پسر بعد از ازدواج دچار مشکل نشود. مراسم عروسي را در دزفول (دعوت) مي گويند و اين کلمه گاهي به مراسم شادي غير از عروسي نيز گفته مي شود و هرگاه کسي بخواهد دعاي خيري براي ديگري بکند مي گويد :

( دعوتي گرات ) يعني اميدوارم خداوند عروسي و شادي نصيبتان کند. 

در گذشته مراسمی را كه بيش از حد شلوغ و پر سر و صدا بود، می گفتند: مری دعوتی یَ (مثل اينكه در اين محل مراسم شادی برگزار شده است).

 

قصّه کنون ghessa-konoon

هنگامي که پسر خانواده اي به سن ازدواج رسيد و شرايط ازدواج براي او فراهم شد والدينش در يک موقعيت مناسب درباره ازدواج او و انتخاب دختري مناسب با هم گفتگو ميکردند و چنانچه آن پسر خواهري بزرگتر از خود و مجرد مي داشت نظر او را در اين زمينه جويا مي شدند. در بعضي از خانواده ها رسم بر اين بود که تا خواهر بزرگتر ازدواج نمي کرد پسر بزرگ اجازه ازدواج نداشت و خانواده اين اجازه را به او نمي دادند. همچنين تا پدر و مادر، موضوع ازدواج فرزندان را عنوان نمی كردند، فرزندان اجازه بيان موضوع ازدواج را نداشتند؛ ولی امروزه گاهی پسران، خود موضوع ازدواج را مطرح می كنند.

معمولاً موضوع ازدواج پسر ابتداء از طرف مادر عنوان مي شد و سپس به پدر خانواده هم گفته مي شد. ابتداء درباره دختراني که در فاميل پدر يا مادر وجود داشت بحث و گفتگو مي شد تا سرانجام يکي از آنها مورد پسند و توافق خانواده قرار گيرد و چنانچه دختر مناسب در بين فاميل پيدا نمي شد بحث انتخاب دختر از فاميل بيرون مي رفت و در خصوص دختران همسايه گفتگو مي شد و اگر در اين مورد هم به نتيجه نمي رسيدند به سراغ زنان دلاله مي رفتند.

 

دَلولی (خواستگاری )= da loli –  khastegari

همان خواستگاریست البته با رعایت سلسله مراتب: پس از پیدا شدن دختر مناسب آقا داماد، ابتدا زنان خانواده داماد بعد از یک یا چند بار مراجعه، جلب رضایت و گرفتن اجازه از خانواده دختر (موافقت اولیه) ، بهمراه آقا داماد و دسته گل معروف به خانه عروس خانم رفته و بعد از موافقت طرفین، گفتگویی کوتاه بین عروس و داماد سر می گیرد.

هنگامي که دختري براي ازدواج با پسر خانواده انتخاب مي شد مادر پسر به خواستگاري مي رفت و گاهي نيز دلاله را با خود مي برد و اين کار زماني انجام مي گرفت که خانواده پسر از وضع اخلاقي، اجتماعي، مذهبي و ساير صفات خانواده دختر کاملاً اطلاع حاصل مي کردند.

پدر و مادر دختر، چنانچه از نزديكان خانواده ی پسر می بودند و پسر را می پسنديدند، معمولاً مخالفتی نمی‌كردند و نياز به تحقيق نيز نبود ولی اگر از نزديكان نبوده و خانواده ی پسر را نمی شناختند، غالباً پاسخ مثبت نمی دادند و چنان چه خانواده ی پسر در خواستگاری از آن دختر اصرار می ورزيدند، پس از چند بار رفت و آمد، پدر و مادر دختر موافقت اوليه را ابراز و موافقت اصلی را به زمانی بعد موكول می كردند و در فرصت های مناسب، از افراد فاميل، دوستان، آشنايان و گاهی از همسايگان پسر تحقيقاتی به عمل می آوردند و پس از بررسی ‌كامل و ديدن پسر، موافقت نهايی خود را برای خواستگاری اعلام می كردند و به اصطلاح ، پاسخ « آری » را می دادند؛ كه در اصطلاح مردم دزفول، به اين پاسخ « آر داين » يعنی آری گفتن می گويند. به اين مراسم دلولی می گويند.

در اينجا مراسم دلولی(خواستگاری)به پايان می رسيد و بعد از آن هر گاه خانواده ی پسر برای تكميل گفتگوهای خود و هماهنگی های بعدی به خانه دختر می رفتند هديه ای برای او می بردند كه اين هديه معمولاً يك قواره پارچه و يك قطعه طلا بود كه در اصطلاح دزفولی به آن« لوطلا » می گفتند.  

 

کَدخُدُویی(کار کَدخُدُویی)= kar kad khodoei

كدخدايی نوعی همراهی و ياری بزرگان فاميل در امر ازدواج پسر و دختر بوده و بعد از توافق بين دو خانواده انجام می شد بدين صورت كه چند نفر از بزرگان خانواده پسر برای امر كد خدايی به خانه ی دختر می رفتند و خانواده دختر نيز تعدادی از بزرگان خود را در اين مراسم دعوت می كردند.

در اين مجلس زيبا صحبت های زيادی پيرامون تعيين مهريه و شيربها كه آن را ( شيروا ) يا ( شيربا ) می گفتند انجام می شد.

شيربها يا شيربا مبلغی بود كه معمولاً به خاطر شيری كه مادر به دختر داده و زحماتی كه به پای او كشيده بود از طرف خانواده ی پسر به پای خانواده دختر پرداخت می شد و اين مبلغ با بحث و گفتگوی فراوان تعيين می گرديد.

سپس معمولاً پدر دختر برای احترام به بزرگان مقداری از آن را كم می كرد تا بين دو خانواده توافق به عمل بيايد. پس از آن پسر یعنی داماد  جهت احترام به خانواده دختر با اجازه بزرگان دست پدر دختر را می بوسيد و همگی به پسر و دختر مبارك باد می گفتند. 

در بعضی از مواقع مبلغی كه به عنوان شيربها به خانواده عروس پرداخت می شد از طرف پدر و مادر عروس به خانواده داماد برگردانده می شد و اين پول صرف خريد پارچه و لباس و يا طلا برای عروس می گرديد.

 

نِشوُن وَنوُن(نامزدی)= neshun vanoon

در گذشته خانواده پسر چند روزپی در پی به خانه دختر می رفتند و صحبت های لازم را با آنها در ميان می گذاشتند. تاس(ظرف) كوچكی حنا به همراه مقداری شيرينی و يك قطعه طلا برای دختر می بردند. در اولين روز حنا، طلا و شيرينی و احياناً يك قواره پارچه سبز رنگ به دختر می دادند اما در روزهای بعد تنها حنا و شيرينی به خانه دختر می بردند اين كار چندين بار تكرار می شد و در طول اين مدت تبادل نظر بين دو خانواده انجام می گرفت و پسر و دختر همديگر را ملاقات نموده و صحبت های لازم را در مورد زندگی آينده با يكديگر مطرح می كردند و چنانچه مسأله ی‌خاصی برای خانواده ی دختر يا پسر وجود داشت آن را نيز مطرح می كردند تا اتفاق نظر به عمل آيد. دوره نشونه ونون(نامزدی) تقريباً حل و فصل مسائل پسر و دختر بصورت فردی و دو خانواده داماد و عروس بود كه توافق صد در صدی حاصل می شد و بعد از آن خانواده پسر و دختر موضوع را اعلام می كردند.

 

بَندوَنون= band vanoon

آرایش عروس خانم برای برگزاری مراسم عقد توسط مشاطه ها یا آرایشگران

 

مَربُروُن(عقدکنون)= mar boroon

عقدکنون، شامل خطبه، سفره، جشن، حلقه و عسل و …

اين مراسم اصلي ترين قسمت عروسي بود كه همان مجلس عقدكنان امروزي است. هنگامي که تمام تبادل نظر ها و بررسي ها در مورد ازدواج دختر و پسر انجام مي شد و موافقت کامل بين دو خانواده بوجود مي آمد با استفاده از استخاره زمان عقد را تعيين و در آن روز دو خانواده به همراه تعدادي از فاميل در خانه ي عروس جمع مي شدند و معمولاً رسم بود که خانواده عروس عالِم و روحانی برتر را جهت انجام صيغه عقد دعوت نمايند.

اين دو عالِم در حضور ديگران در كنار هم می نشستند و با توجه به توافق های قبلی و تعيين مبلغ مهريه و ساير مسائل مربوط به آن خطبه ی عقد را جاری می كردند و پس از گرفتن وكالت شفاهی از طرف عروس و داماد كه معمولاً چند بار تكرار می شد و گفتن « بله » توسط عروس شروع به خواندن و جاری كردن صيغه ی عقد می نمودند.

در گذشته دفاتر ثبت ازدواج وجود نداشت و صيغه عقد با حضور و شهادت چند تن از بزرگان دو فاميل جاری می شد. يكی از مسائلی كه هنگام عقد وجود داشت و امروزه هم كم و بيش وجود دارد، مسئله پشت قباله بود كه بستگی به وضع خانواده ها داشت بدين ترتيب كه خانواده پسر مقداری طلا و ملك معينی مثل: خانه، باغ، زمين، مغازه و … را به عنوان پشت قباله در اختيار دختر قرار می دادند تا پشتوانه ای برای او باشد.

 

نِمِک تَخشوُن(پاگشون)= nemek takhshoon

اين رسم عبارت بود از يک مهماني ساده که بعد از صحبت ها و قول و قرارهایی که در مورد عقد انجام می شد برگزار می گردید بدین صورت که خانواده داماد براي صرف شام خانواده عروس را دعوت و شامی را دور هم میل مي کردند و میهمانی ساده و مختصری برپا می شد که در اصل اين ميهماني براي آشنايي بيشتر دو خانواده صورت مي گرفت. هدف این مهمانی اين بود كه عروس و داماد با هم صميمي تر شوند و خانواده عروس نيز به اصطلاح نمك گير شوند ضمناً اين رسم يك يا دو هفته بعد از عقد انجام مي گرفت.

 

عیدی = eidi

در دوران عقد به هر بهانه، عیدها و شادی ها آقای داماد با دست پر از کلوچه و شیرنی و سبزی و … و البته هدیه ای مخصوص عروس خانم به خانه عروس رفته و دل عروسش را شاد می کند.

 

زَنوُن گَردوُن= zanun gardoon

گشتن از این خانه به آن خانه و دعوت برای مراسم عروسی. قدیم تر معمولاً فرد دعوت شده پیشکشی می داد مثل: کله قند، پارچه و یا پول. يکي از رسومي که در گذشته در جريان عروسي رايج بود زنون گردون نام داشت. پس از اينکه گفتگوهاي اعضاي خانواده درباره چند دختر مناسب به نتيجه رسيد، مادر پسر به همراه يکي از بستگان نزديک مانند: عمه يا خاله پسر که معمولاً بزرگتر از مادر بودند به خانه هر يک از دختران مورد نظر مي رفتند تا آنان را از نزديک ببينند و سپس بعد از پرس و جو و تحقيق به خواستگاري دختر مورد نظر مي رفتند.

 

خَلعَتوُنَه= khal atuna

خانواده پسر در مراسم بالا به فامیل های نزدیک هدیه هایی به رسم شادباش میدهند که معمولاً شامل لباس برای افراد خانواده می باشد. دادن خلعتونه از گذشته تاكنون در دزفول مرسوم بوده است بدين صورت كه چند روز قبل از عروسی، خانواده ی عروس برای پدر و مادر و خواهران و برادران، داماد و اقوام نزديك آنها مثل عموها عمه ها، دايی ها و خاله های داماد، متناسب با سن آنها، پارچه هايی تهيه می كردند و به عنوان خلعتونه برای آنها می فرستادند كه معمولاً اين پارچه ها پيراهنی بود و رسم بود كه پارچه ها را برای شب عروسی بدوزند. اين كار نشان می داد كه اقوام داماد از اين كار خانواده ی عروس خوشحال هستند و برای اين كه احترام آنها را حفظ كنند و خوشحالی خود را نشان دهند، پيراهن های دوخته شده را در مراسم عروسی می پوشيدند. گاهی خانواده ی داماد نيز همين كار را برای خانواده ی عروس انجام می دادند.

 

جاجوُ دوُزوُن(جوجو دوزون)= jajoo doozoon

معمولاً چند روز پيش از عروسي خانواده داماد پارچه و پنبه را براي دوختن تشک و لحاف عروس و داماد آماده مي کردند و در يک روز معين ضمن دعوت از اقوام نزديک را به همراه پنبه زن و لحاف دوز به خانه دعوت مي کردند، تا تشک و لحاف عروس و داماد را آماده کنند. آنگاه نهار را با هم مي خوردند، معمولاً پارچه لحاف را از نوع اطلسي سبز انتخاب مي کردند و در وسط آن پارچه قرمزي به کار مي بردند.

 

کَتون وَنون= katoon vanoon

بعد از مراسم رخت برون حداقل سه شب قبل از شب حنا بندون خانواده داماد با دایره و آواز و آماده کردن مقداري حنا به همراه شيريني و وسايل مورد نياز به خانه عروس رفته و دستهای عروس خانم را حنا می بندند و نوک انگشتان عروس را حنا زده و با پارچه اطلسي سبز مي بستند تا خوب رنگ بگيرد و گاهي در کف دست عروس هم حنا مي ماليدند که به آن ( گل مشتي ) مي گفتند.

 

جهاز یا جهزیه = jahaz

خانواده ی عروس با توجه به وضع مالی خود سعی می كردند، حداقل وسايل مورد نياز و مناسبی را برای شروع زندگی دخترشان تهيه نمايند. البته از قديم تاكنون در برخی از خانواده ها رسم بر اين بوده كه از آغاز تولد ،كم كم برای دختر شروع به خريدن و جمع آوری جهاز كنند، تا وقتی كه دختر يا دخترانشان به سن ازدواج برسند، برای تهيه جهيزيه با مشكل چندانی روبرونشوند. حتی بعضی از خانواده ها سعی می كردند با قرض گرفتن از ديگران برای دختر خود جهيزيه تهيه كنند.

در اعتقاد بيشتر مردم جهيزيه باعث عزت و افتخار آنان و سر بلندی دختر می شد. معمولاً تهيه جهيزيه بدين صورت بود كه در هر موقعيتی، بخشی از وسايل را تهيه می كردند تا به هنگام ازدواج دخترشان چيزی كم نداشته باشد.

جهيزيه در قديم با امروز فرق مي كرد و غالباً عبارت بود از:

فرش دست بافت، ظروف مسي يا ورشويي، منقل، بادبزن، تش گلن، سماور زغالي، كتري فلزي، آفتابه و سلبچه، كپو، يخدون، جُفنه، مِجري، هزار پيشه ، مسقنه، فرموم بر(فرمانبر) و بعضي چيزهاي مورد نياز آن زمان.

امروزه از آن وسايل قديمي خبري نيست و جاي خود را به وسايل جديدي مثل فرش ماشيني، سماور برقي، ساك ها و چمدان هاي مدرن، پنكه، ظروف چيني يا استيلي و بسياري چيزهاي جديد امروزي داده است.

 

برخی اقلام جهاز عروسی عبارت بودند از :

آفتابه سلبچه :

عبارت از يك ظرف ورشويي گود مانند قابلمه كه لبه هاي آن پهن و كنگره اي بود و يك تُنگ دهانه بلند و دسته دار به نام آفتابه كه براي شستن دست ميهمان ها به كار مي رفت  و حكم يك دستشويي سيار را داشت.

كَپُو :

ظرفي بود درب دار كه از ساقه هاي برنج يا گندم و با نخ هاي رنگارنگ بافته مي شد از اين وسيله معمولاً براي نگهداري وسايل خياطي نيز استفاده مي كردند. 

يخدون :

صندوق بزرگ و چوبي و درب دار با پايه هاي كوتاه كه درون آن با يك ورق گالوانيزه پوشانده شده و بيرون آن نيز با نوارهاي فلزي رنگارنگ تزيين مي كردند و اين صندوق بر خلاف نام آن براي نگهداري لباس مورد استفاده قرار مي گرفت.

جُفنِه :

لگن يا تُغار چوبي براي تهيه خمير

 

جُهازبَرون یا چهاز کشون= johaz baroon

ظهر روز قبل از عروسی مردان فامیل داماد، به خانه عروس رفته و به کمک هم جهیزیه را تا خانه داماد می برند.

جهيزيه ای كه از مدت ها پيش برای عروس تهيه شده بود قبل از عروسی در حياط يا ايوان خانه ی عروس با سليقه ی خاصی چيده می شد، سپس عده ای از نزديكان دعوت می شدند تا به خانه ی عروس بيايند و از آن جهيزيه ديدن كنند.

در ضمن دو نسخه از كليه ی لوازم جهيزيه را تهيه كرده يكی به خانواده ی عروس و ديگری را به خانواده ی داماد می دادند. بعد از ظهر روز قبل از عروسی، با مراسم خاصی و با سلام و صلوات و هلهله ی شادی جهيزيه را به خانه ی داماد می بردند. حمل جهيزيه از خانه عروس به خانه داماد توسط افراد به صورت پياده يا به وسيله قاطرهايی كه برای اين منظور آماده شده بودند، انجام می شد.

بدين صورت كه اگر راه نزديك بود، وسايل سبك را درون خوانچه می چيدند وروی آن را با پارچه ی سبزی می پوشاندند و يك نفر خوانچه را روی سر می گذاشت و به خانه ی داماد می برد و وسايل سنگين را با قاطر ها حمل می كردند. تعداد خوانچه ها و قاطرها  بستگی به مقدار جهيزيه داشت و گاهی تعداد زيادی خوانچه و قاطر پشت سر هم در يك رديف حركت و جلب توجه می كردند.

صاحب قاطرها جلو كاروان جهيزيه حركت می كرد و برای جلب توجه بيشتر، زنگ های بزرگی بر دو طرف قاطرها می بستند به طوری كه صدای اين زنگ ها از فاصله ی دور شنيده می شد.

گاهی برای حمل جهيزيه عمداً مسير را طولانی می كردند و از كوچه ها و محلات مختلف می گذشتند و مردم با شنيدن صدای زنگ ها و جلودارها از خانه بيرون می آمدند تا جهيزيه را تماشا كنند.

پس از اين كه جهيزيه به خانه ی داماد می رسيد، باسليقه ی خاصی در اتاق عروس چيده می شد.

 

خونچِه بِی = khoonche bey

غروب روز قبل از عروسی زنان فامیل داماد چمدانی پر از هدیه های داماد به عروس را با دایره و کِل به خانه عروس می برند و بعد از نشان دادنشان به عروس، به همراه خانواده عروس به خانه داماد باز میگردند.

 

دَس رَزوُن یا حنابندون = das razoon hana bandon

دست رزون یا حنابندان یکی از آداب و رسوم عروسی در نزد اقوام ایرانی و مردم دزفول می‌باشد. جشن حنابندان که به تعبیری آخرین رسم از آداب عروسی ایرانی می‌باشد، جشنی است که در واقع مراسم خداحافظی عروس بوده و در آخرین شب اقامت عروس به طور رسمی در خانه پدری برگزار می‌گردد. «حنا از جنت است» و اثری از بهشت و نشانه‌ای از شادی، مهر و نیکبختی دارد. این باوری است که ایرانیان باستان داشتند و هنوز هم پا برجاست.

شب قبل از عروسی تشک سبز رنگی در حیاط پهن میکنند، داماد را نشانده دست و پای او را حنا می گذارند، سپس با پارچه های سبز آنها را بسته و دور او میگردند، می رقصند (گُمبِه) و هل هله و شادی می کنند.

در دزفول یک روز قبل از عروسی جهیزیه عروس را به خانه داماد برده و در طی این روز مراسم حنا بندان را برگزار می‌کنند به این صورت که دست و پای عروس و داماد را حنا زده و دختران دم بخت باقیمانده حنای عروسی را به نیت خوش‌یمنی به دست و پای خود می‌زنند ، به این رسم در دزفول «دست رزون» می‌گویند.

 در رابطه با رسم دس رزون و یا حنابندون در دزفول می گویند که :

در اين شب خانواده داماد مقداری حنا تهيه كرده و معمولاً يك قطعه طلا يا قواره ای پارچه روی آن می گذاشتند و به خانه ی عروس می بردند و در آن جا ضمن پايكوبی و شادی، با آداب خاص خود مقداری از حنا را كف دست و پای عروس می ماليدند و بعد از زمان كوتاهی، عروس دست و پای خود را می شست.

گاهی بعضی از خانواده ها دست و پای عروس را با دستمال های سه گوش اطلسی سبز رنگ می بستند و تا صبح به همان حالت می ماند و عروس صبح آنها را می شست.

بعد از اين مراسم، دس رزون(حنابندان)در خانه ی عروس به پايان می رسيد، باقيمانده ی حنا را به خانه ی داماد می بردند.

مراسم حنابندان در خانه ی داماد شور و حال بيشتری داشت. پس از آن كه جشن و شادی انجام می شد، داماد را روی تشك عروسی می نشاندند.

معمولاً داماد از انجام اين كار خودداری می كرد و جوانان كم سن و سال و به خصوص دوستان نزديك، دست و پای وی را می گرفتند و به زور روی تشك می نشاندند و كف دست و پای او را حنا می ماليدند.

در اين ميان مقداری حنا به سر و روی داماد يا ديگران نيز می ماليدند. اين مراسم تا پاسی از شب ادامه داشت و پس از آن داماد دست و پای خود را می شست.

 

نون چَربی(نان زردی)= noon charbi

ناهار روز عروسی غذای ویژه ایست از گوشت و نخود به همراه نان محلی آغشته به زعفران و زردچوبه زیاد که در خانه داماد طبخ شده و بین همسایگان و فامیل تقسیم می شود.

 

خونچِه دوما = khoonche dooma

بعد از ظهر روز عروسی خانواده عروس چمدانی پر از لباس و هدیه (معمولاً وسایل شخصی) را به خانه داماد می برند تا در مراسم عروسی به تن کند.

 

دَر حَمومی= dar hamoomi

عصر روز عروسی که داماد مشغول استحمام و آماده سازی خود برای مراسم عروسیست، خانواده او بیرون حمام دایره و تنبک می زنند، می رقصند و از قد و بالای پسرشان می خوانند.

 

بِی بَرون(عروس بران)= bey baroon

پس از آمدن مهمانها و صرف شام، داماد با همه اهل و تبارش به خانه عروس رفته، عروس را سوار کرده و هر دو طایفه به دنبال آنها چرخی در شهر می زنند که البته گذشتن از روی پل و رودخانه زیبای دز و سلام دادن به آقا سبزقبا از نکات آن است.

در زمان گذشته، بِي بَرون، عصر روز عروسی انجام می شد و خانواده ی‌ عروس ظهر آن روز عده ای از بستگان خود را برای ناهار دعوت می كردند و ضمن اينكه جشن مفصّلی می گرفتند، خود را برای استقبال از خانواده ی داماد كه برای بردن عروس می آمدند، آماده می نمودند.

غذايی كه ظهر روز عروسی در خانه ی عروس تهيه می شد عبارت بود از: نان چربی و بادمجان و غذای شب عروسی كه در خانه ی داماد آماده می گرديد، معمولاً عبارت بود از: پلو باقلا و ماست و تربچه.

پلو را در خوانچه می گذاشتند و در وسط جمعيت قرار می دادند. البته چندين خوانچه برای اين كار آماده می شد و ميهمانان دور خوانچه ها می نشستند و با دست غذا می خوردند و گاه نيز چلو و خورشت تهيه می كردند و آنها را روی هم در خوانچه می ريختند. بعد از خوردن غذا و رقص و پايكوبی زمان آوردن عروس فرا می رسيد.

خانواده ی داماد به همراه عده ای از دعوت شدگان و چندين دايره زن، سُرناچی و تنبور زن برای آوردن عروس به خانه ی آن ها می رفتند و در ميان راه، مشغول نواختن می شدند. لازم به ذكر است كه در شهر دزفول، اگر مسير طوری بود كه می بايست از محله ی مخصوص روحانيون و علماء بگذرند، به منظورحفظ شئون اسلامی و احترام به علماء، در آن محله ها از زدن و نواختن موسيقی خودداری می كردند. همچنين اگر در يك محله، خانواده ای سوگوار بودند، به احترام آنها از نواختن ساز و سرودن آواز خودداری می كردند و وقتی به در خانه ی عروس می رسيدند، با هم می خواندند كه:

مُ اومَمَ بِیَ بَرُم                         بِيَ از زير كِله برم

دراين موقع، معمولاً خانواده ی عروس، در را باز نمی كردند و دقايقی چند، خانواده و همراهان داماد را پشت در معطل می گذاشتند. اين كار برای اين بود كه اشتياق داماد و همراهان را برای بردن عروس، بيشتر كنند. پس از آن كه در به روی آنان باز می شد، خانواده ی داماد وارد خانه ی عروس می شدند به دور او می رقصيدند. سپس داماد را كنار عروس روی صندلی جداگانه می نشاندند و دور آنها شادی می كردند. سپس طی مراسمی پدر و مادر و خواهران داماد، عروس را با خود می بردند.

هنگام بردن عروس، اين شعر خوانده می شد:

دختر رنگين دایي مون

جهاز سنگين دایي مون

اُمو خونه اُودون

معمولاً اگر فاصله  خانه ی عروس تا خانه ی داماد كوتاه بود، او را پياده می بردند و در غير اين صورت او را سوار بر اسب كرده و چادر سفيدی بر سر او می انداختند تا نامحرم او را نبيند و پارچه ای سبز به نام بادله بر سر او می كشيدند و آيينه ای بزرگ نيز در برابر عروس می گرفتند.

لباس هايی هم كه زنان همراه داماد و عروس می پوشيدند معمولاً سبز رنگ بود. هنگامی كه به در خانه ی داماد می رسيدند، مرغی را كه مادر عروس از قبل تزئين و آماده كرده بود، پيش پای عروس و داماد سر می بريدند و اين شعر را می خواندند.

                مار بی مرغ بيار                ا جا يكی،دو تا بيار

در ضمن اگر هنگام بردن عروس، باران می باريد، اين شعر را می خواندند:

               تيپی گُلُپی                       ری بِيِ مون خير

پس از اين كه عروس و داماد به خانه ی داماد می رسيدند، آنها را روی سكلمو(صندلی) می نشاندند و دور آنها رقص و پايكوبی را آغاز می كردند و برروی آنها نُقل می پاشيدند و مادر داماد نيز مقداری هِل و قند ساييده به افراد حاضر می داد و همچنين پدر داماد مقداری نُقل و شيرينی همراه با چند سكه ی رايج روی سر آنها می ريخت.

 

شو زفاف (شب عروسی) = sho zfaf

در شب زفاف، عروس طبق سنت پای خود را در تشت آبی كه مقداری برگ حنا در آن بوده، می گذاشت و اين رسم به خاطر خوش قدم بودن عروس به خانه ی داماد انجام می شده است. همچنين در اين شب بر روی ديوار اتاق مخصوص عروس و داماد(حجله) شيره(سيلون) و كسانيكه وضع مالی خوبی داشتند عسل می ماليدند. كه اين كار به منظور شيرين بودن عروس به دهان داماد انجام می گرفته است.

 

دَس بِه دَس(دست به دست)= das be das

عروس و داماد پس از ورود به حجله روی تشك می نشستند، سپس يكی از محارم عروس مثل پدر، برادر، عمو، دايی و يا پدر داماد، دست عروس را در دست داماد می گذاشت كه به اين كار دست به دست می گويند و منظور از دست به دست دادن اين است كه عروس و داماد متحد شوند كه تا آخر عمر نسبت به هم وفادار بمانند.

 

رونما = ronema

شب زفاف وقتی عروس را به حجله می بردند صورت او زير چادر پوشيده بود و برای اينكه چهره خود را به داماد نشان دهد و يا داماد چادر او را بر دارد هديه ای نسبت به توان مالی و سليقه خود به عروس اهداء می كرد. پس از اهدای هديه، داماد چادر را از صورت عروس كنار می زد كه به اين كار رونما می گفتند.

 

صُبحی(فردای شب عروسی)= sobhi

در خانواده های دزفولی صبح روز بعد از عروسی پدر عروس صبحانه مفصلی بعنوان ناشتای عروس شامل نان و شیربرنج (بَحتیهَ)، سرشبر(قیماق)، مربا و عسل … را با آداب خاصی به خانه داماد برده تا علاوه بر اهل منزل، عروس باز هم از سفره پدر سیر شود و احساس تنهایی نکند. این کار برای ناهار با یک یا دو مرغ بریان زعفران پز و مقداری حلوای محلی و کلوچه و تیکه طلایی برای عروس خانم تکرار و حتی تا چند وعده دیگر صورت می گیرد.

در ضمن ناشتايي را در ظروف چيني قرار مي دادند و آن را درون خوانچه گذاشته و با پارچه ي سبز نازكي به نام بادله روي آن مي كشيدند.

 

سو روزَه= so rooza

بعد از ظهر سه روز بعد از عروسی داماد با مهیا کردن هدیه ای به خانه عروس رفته، از مادر عروس تشکر می کند و دست وی را می بوسد.

 

سُ شووَ (سه شَبَه)= so shova ری گُشون(پاتختی)

يكی ديگر از رسومی كه در تمام عروسی های دزفولی ها از قديم متداول بوده و هست، مراسم شب سوم بعد از عروسی می باشد كه درگويش دزفولی به سُ شووَ معروف است. بدين صورت كه شب سوم عروسی و گاهی سه شب بعد از شب عروسی، ميهمانانی كه در عروسی شركت داشتند، در خانه داماد جمع می شدند و ضمن شادی، با آداب خاصی، هدايايی را كه از قبل تهيه كرده بودند به عروس اهداء می نمودند وبه اين هدايا« ری گُشون » می گفتند.

« ری گُشون » بيشتر به صورت پول نقد يا طلا بود.

گاهی، اقوام خيلی نزديك، هدايای گرانبهايی به عروس می دادند. حتی ديده می شده بعضی از بستگان خيلی نزديك، البته در ميان ثروتمندان، خانه ی كوچك يا قطعه زمينی به عروس و داماد اهداء می كردند.

در اين مراسم، يك نفر، قلم و كاغذ به دست می گرفت و نوع هدايا را می نوشت و آن را با صدای بلند اعلام می كرد مثلاً فلانی اين قدر پول و يا اين قطعه طلا را هديه كرده است. نوشتن به اين خاطر انجام می شد تا بعداً معلوم گردد كه چه مقدار وجه نقد برای عروس آورده اند و يا چقدر طلا و زيور آلات نصيب عروس شده است.

گاهی اين كار، جنبه خودنمايی نيز پيدا می كرد؛ يعنی هدايايی را كه از طرف خانواده و اقوام عروس تقديم می شد در مقابل اقوام داماد، با صدای بلند اعلام می كردند به طوری كه گويی می خواهند هدايای خود را بيش ازحد به خانواده ی داماد نشان دهند وبه آنها بگويند كه ما هديه ی بهتر و گرانبهاتری آورده ايم و از طرف خانواده ی داماد نيز اين كار انجام می شد و مثل اينكه هر كدام از خانواده ها سعی در نشان دادن برتری خود داشت.

 

هفته بِرارون = hafta beraroon

اولین روز جمعه بعد از عروسی و بعد از سه شبه، عروس خانم  قبل از ظهر می رود خانه پدری تا شب آنجا می ماند شوهرش با خانواده جهت صرف شام به منزل پدر زن می رود و بعد از صرف شام و شیرینی هدیه و کادویی هم دریافت کرده و عروس را به خانه خود برمی گرداند بخاطر اینکه با برادران و پدر و مادرش می آید به هفته برارون(برادران) معروف است.

علت نام گذاری اين مراسم به هفتهَ برارون اين بود كه در اين مهمانی برادران عروس شركت می كردند. يعنی اين كه ميهمانی به افتخار عروس و داماد و برادران عروس برگزار شده است. برادران عروس نيز هر كدام هديه ای به او می دادند.

 

خلاصه مراسم عروسی در دزفول

عروسی دزفولی مراسم عروسی در دزفول حنابندان حنابندون

  حنای دَس رَزون در مراسم عروسی دزفولی ها 

بلوغ :

نوجوانی که محتلم می شد می گفتند فرشتگان پرده از پیش چشمش برداشته اند. و زمین از زیر پایش می نالد. می گفتند:

 خوشبخت پدری که دخترش در خانۀ شوهر دَشتان(قاعدگی زنانه) شود.

 

سن زناشویی :

در گذشته سن ازدواج بسیار پایین بود، بطوری که می گفتند مجموع سن داماد و عروس بهتر است 25 (داماد 16 ساله و عروس 9 ساله) سال باشد. گاهی ناف نوزادان را به نام یکدیگر می بریدند. و بدین ترتیب پسر و دختری که به خواست والدینشان نامزد شده بودند و می بایستی با هم ازدواج کنند. مخالفت یکی از آنان با این امر موجب کدورت می شد. بیشترازدواج ها فامیلی بود، مثلاً  ازدواج پسرعمو با دختر عمو زیاد تبلیغ می شد، تا جائی که می گفتند عقد پسر عمو با دختر عمو در آسمان بسته شده. و حتی برای خوردنی های آنان خاصیتی شفا بخش قائل بودند. مثلاً بر این باور بودند که اگر تب داری از کلوچۀ تهیه شده توسط مادرِ همچو عروسی (هفته برارون) بخورد بهبود می یابد. ویا اگر مبتلا به کمر درد را همچو عروسی با روغن ماساژ دهد شفا می یابد.    

 

اختیار همسر :

در گذشته پدر و مادر بودند که برای پسرشان همسری انتخاب می کردند و گاهی پیش می آمد که داماد برای اوّلین بار شب زفاف صورت همسرش را می دید و یا صدایش را می شنید.

گاهی به خاطر رفع دشمنی وکدورت (بویژه درگیری توام با کشتن) بین دو خاندان وصلتی صورت می گرفت، و معمولاً رفتار خانوادۀ داماد با عروس خوب نبود، تا جایی که ضرب المثل شد: مگر مرا به جای خون بها به تو داده اند ؟ (مر اکم خین منه بتو دانه ؟)

 

بخت گشایی :

دختری را که زود به خانۀ بخت نمیرفت به دیدۀ تحقیر می نگریستند و او را ترشیده میخواندند. از این رو مادران دختردار متوسل به دعا و تعویذ و نذر و نیاز می شد تا هر چه زودتر برای دخترانشان خواستگار بیاید و آنان را شوهر دهند.

 

خواستگاری :

پسر و مادر، دختری را که یا خود دیده بودند و یا توسط واسطه ای(= دلاله ای) به آنان معرفی شده بود، در نظر می گرفتند. ابتدا مادر داماد به همراه خواهران و خاله های داماد و… به خانه دختر مورد نظر می رفتند و ضمن دیدن آن دختر، خواستۀ خود را مطرح می نمودند و در مورد داماد اطلاعاتی داده و در مورد عروس و خانواده اش اطلاعاتی به دست می آوردند. اگردر همان روز ویا چند روز بعد با اعلان موافقت خانوادۀ عروس روبرو می شدند، شبی برای گفتگوی مردان دو خانواده تعیین می شد، در شب تعیین شده، داماد به همراهی پدر و مادر و چند نفراز مردان و زنان فامیل مانند عموها و دایی ها و…  و عمه ها و خاله ها به خانۀ پدر عروس می رفتند، خانوادۀ عروس، داماد را اگر پیش از این ندیده بودند؛ می دیدند و ازکار و شغل و در آمدش آگاه می شدند اگرداماد پسندیده می شد، آن وقت در مورد شیربها و مهریه و… صحبت میکردند وآنها را معین می نمودند. آداب عقد : در روزی نیکوکه معمولاً سعی می شد؛ روزتولد پیامبر(صل الله علیه وآله) و یا ائمه اطهار(علیها السلام) ویا اعیاد مذهبی باشد مراسم عقد برگزار می شد. در هنگام برگزاری عقد فقط زنان سفید بخت(یک بخته) حقّ حضور داشتند. عروس با لباسی نو و آرایش شده رو به قبله، بر روی صندلی  می نشست، قرآنی در یک دست و قیچی ای در دست دیگر داشت که آنرا باز و بسته می کرد و اگر با سواد بود قرآن می خواند و اگر بی سواد بود دعاهایی که بلد بود زمزمه  می کرد.  سر و شانه های عروس با پارچۀ سبزی که خانوادۀ داماد فرستاده بودند پوشیده می شد  و زن جوانی بالا سرش دو تکه ازکلّه قندی را به هم می سائید. وعاقد از عروس سه مرتبه می پرسید که اجازه میدهی و وکیل هستم که ترا (با شرایطی که دو خانواده به توافق رسیده بودند) به عقد و ازدواج فلان شخص در بیاورم ؟  هنگامی که عروس بله را می گفت هلهلۀ شادی زنان (کِل) بلند می شد. در هنگام خواندن خطبۀ عقد نبایستی کسی دست های خود را  می بست. 

   

زفاف :

پس از چند روز خانوادهای داماد و عروس پارچه می خریدند و با رفتن به خانه های خویشان و آشنایان ضمن دعوت آنان به عروسی(زنون گردون) آن پارچه ها را برای دوخت لباس نو به آنان می دادند. (کتون ونون) خانوادۀ عروس جهیزیه ای را که از پیش آماده کرده بودند، تکمیل میکردند و با پول شیربها که از خانوادۀ دامادگرفته بودند برای عروس زینت آلات طلا می خریدند.  بعد از ظهر روز پیش از حنا بندان با مراسمی جهیزیه را به خانۀ داماد می بردند. و شب آن مراسم حنا بندان، با موسیقی و رقص برگزار می شد و دست و پای داماد را حنا می بستند ودر ضمن برای عروس نیزحنا می فرستادند.  بعد از ظهر روز بعد داماد به همراهی تمام مردان فامیل، به حمام برده می شد. داماد لباس خوبی می پوشید و آن لباس برای دلاکی بودکه او را می شست و مویش را مرتب می نمود. داماد را با دف و تنبک و رقص و پایکوبی و شعر خوانی دراویش به خانه می بردند. شب پس از صرف ولیمه، خانوادۀ داماد با دف و تنبک به خانه پدر عروس رفته و عروس خانم را سوار بر اسب کرده به خانۀ داماد  می آوردند. داماد در پشت بام بالای در خانه می ایستاد تا عروس از زیر پای او رد شده وارد خانه شود. چون به باور آنان این چنین داماد بر عروس مسلط می گشت. البته هنگامۀ ورود عروس به خانۀ پدر داماد توام با دود اسپند و هلهلۀ زنان (کِل) و صلوات بود. و جلو پای عروس گوسفند یا مرغی ذبح می شد. پدر داماد یا پدر عروس دست عروس را در دست داماد می گذاشت و همراه پند و اندرز شادباشی می گفت. پس از رقص به دور عروس و داماد، عروس و داماد برای استراحت به اتاقی (حجله) که از پیش تزئین شده بود می رفتند و مراسم زفاف برگزار می شد. در شب زفاف زنی مجرب تا صبح پشت در حجله می ماند تا اگر عروس مشکلی داشت او را راهنمایی کند.

 

روزهای بعد از زفاف :

صبح روز بعد صبحانه ای که خانوادۀ عروس تهیه کرده بودند برای خانوادۀ داماد می فرستادند. حدود یک ساعت پس از طلوع آفتاب، خویشان وآشنایان به دیدن عروس و داماد می آمدند و به آنان مبارک باد می گفتند. (صبحی)، عصر سه روز بعد داماد به خانۀ پدر عروس می رفت و ضمن بوسیدن دست مادر زنش از او و پدر عروس تشکر می کرد که ضمن آن، مادر عروس هدیه ای به او می داد. سه شب پس از عروسی خویشان وآشنایان، مقداری پول ویا هدیه ای به عنوان روی گشان (به گویش دزفولی ری گشون) به عروس می دادند. هفتۀ بعدی هفتۀ برادران (به گویش دزفولی هفتهَ برارون) بود. عروس و داماد به خانه پدر عروس می رفنند و خانوادۀ عروس کلوچه و حلوا برای خانوادۀ داماد می فرستادند.   

 

منبع : وب سایت چمدان آبی – دانشنامه دزفول

5 thoughts on “آداب و رسوم عروسی در دزفول ( عروسی دسفیلیون )”
  1. جالب بود، اگر چه چون طولانی بود، کامل نخواندم، ولی خیلی عالی بود ک مراسمات مکتوب بشوند که از، خاطره ها بطور کل محو نشوند

  2. بسیار بسیار عالی و جالب بود من مدتی دزفول بودم و حتی عروسی دزفولی ها هم رفتم، خیلی جالبه شبی که داماد رو با تشک وسط حیاط به بالا پرتاب میکنن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *